context
stringclasses 2
values | question
stringlengths 20
40
| answer
stringlengths 1
163
⌀ | answer_start
int64 -1
7
|
---|---|---|---|
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تواند دید گر نور ملک را کور با عینک تواند گشت گر سور فلک را مور با سلم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بروز رزم، کاندر دل نماند شهسواران را خیال یاری از خال و، گمان دوستی از عم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زمین، از خون خونریزان، چو رنگین چهره ی روسی هوا از گرد شبدیزان، چو مشکین طره ی دیلم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
صدای پای عزرائیل، در گوش زمین مضمر؛ هوای نای اسرافیل، بر دوش هوا مدغم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
فلک را هفت پرویزن، ز آه خسته بیزد تف؛ زمین را هفت پیراهن، ز خون کشته گیرد نم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رهاند چون طبیبان از شراب مرگ اجل هرسو سر از درد و، تن از تب لرزه، جان از بیم و، دل از غم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو گرد فتنه بار انگیزی، ای منصور از مرکب؛ چو بند ذوالفقار آویزی، ای معصوم از معصم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بسنگین تیغ، سوزی مزرع افلاک را خرمن؛ برنگین رمح سازی مهملات خاک را معجم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نماید از سم رخشت، هوا چون دسته ی ریحان؛ نماید از سر خصمت، زمین چون منبت شلجم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سزد ریزی ز بس زال فلک را خون فرزندان که بیرون نارد از تن تا قیامت جامه ی ماتم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
باین آهنگ، بس نالیده مرغان کهن شاها ولی گویا چو من نالیده باشد عندلیبی کم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بغیر از خاطرم کاید بدامن شاهد نظمش دمد روح القدس چون ز آستین فکر بکرم دم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه هر فرزند کز بی شوی زن آید، شود عیسی؛ نه هر بی شوی زن، کآورد فرزندی، بود مریم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نجوید، تا زمین جوید، ره آسایش از گردون؛ نگردد، تا فلک گردد، بگرد مرکز عالم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مگر در معبر مسدود، پای دشمنانت ره؛ مگر در گردون مقصود، دست دوستانت خم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من کیستم، آن درد کش صاف ضمیرم؛ کز لای خم و رشحه ی خمر است خمیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در جرگه ی ارباب هنر، نیست مثالم؛ در حلقه ی اصحاب نظر، نیست نظیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در خرقه ی مجنون که بود پوست، پلاسم؛ در پیکر لیلی که سمن بوست، حریرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
باد سحرم، در چمن افتاده عبورم؛ گلبن بسر، از بوی گل افشانده عبیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر کار گل افتد چو گره، باد شمالم؛ گیرد چو رخ لاله غبار، ابر مطیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از غالیه منت نکشم، زلف ایازم؛ از ماشطه خجلت نبرم، بدر منیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
برد و برد اندوه ز دل، رویم و رایم؛ روزی که جوان بودم و، امروز که پیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم، مجمره ی آتش موسی است، چراغم؛ هم، مروحه ی نفحه ی عیسی است، ضمیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم، هم سفر کشتی نوح است روانم؛ هم، همنفس بلبل روح است صفیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هر دیده که پاک است، در آن دیده لطیفم؛ هر چشم که تنگ است، در آن چشم حقیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در سامعه ی بی ادبان، شیون و شینم؛ در ذائقه ی خشک لبان، شکر و شیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بیواسطه ظالم کش و، مظلوم رهانم؛ تیغ کف سلطان، قلم دست وزیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون پشه ضعیفم، ولی آزاد ز پیلم؛ چون مور نحیفم، ولی آسوده ز شیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
محتاجم و، در کشور فقرم متنعم؛ درویشم و، در مملکت صبر امیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از رنج، گشاده است بدل راه سرورم؛ چون گنج، فتاده است بویرانه سریرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر سر نفتاده است، گرانی ز کلاهم؛ بر تن نرسیده است، حرارت ز حریرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خوشتر بود از تاج، بسر سایه ی فقرم ؛ بهتر بود از تخت، بتن نقش حصیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر دامن ظالم، نزنم دست تظلم؛ او گرچه غنی باشد و، من گر چه فقیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من باز سفیدم، چه غم از زاغ سیاهم؟! من شیر جوانم، چه غم از روبه پیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
المنه لله، که تا دیده گشودم منت ز کسی نیست جز از حی قدیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از طاعت و عصیان خدا، احمد مرسل بر جنت و بر نار بشیر است و نذیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
امروز ز کس نشنوم آواز مخالف در گوش بود زمزمه ی روز غدیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
و آن روز، که در خاک نجف افتم و خسبم بیمی بدل از کس نه، چه منکر چه نکیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از من، نگه عجز ندیده است و نبیند؛ دشمن همه خود دوزد اگر دیده بتیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خاصه چو بود همدم دیرینه، معینم خاصه چو بود صاحب فرخنده نصیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آن کو چو شوم یاوه، چو خضر است دلیلم؛ آن کو چو کنم شبهه، چو عقل است مشیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آن کو چو شود خسته دلم، اوست طبیبم؛ آن کو چو رود پا بگلم، اوست ظهیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای داده بهر نامه ز اشفاق نویدم؛ وی کرده بهر نکته ز اسرار خبیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
یعقوبم، و بیت الحزنم دوش وطن بود نرگس چو شکوفه شده، لاله جو زریرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ناگاه، نسیم سحری نامه ات آورد نامه نه، گلی رایحه اش کرده بصیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گفتم که: ز مصر آمده این نکهت یوسف و آن نامه بود پیرهن و، باد بشیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
داد از تو دگر قاصدم، آن تازه قصیده کز نظم وی آسوده دل از نظم جریرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از نام جریر است غرض قافیه، ور نه دانی بود آیینه ی ادراک، ضمیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
با شعر تو، شعر بلغا، شعر ندانم؛ با نظم تو، نظم فصحا، یاد نگیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون جغد ز بلبل نشناسم؟ که سمیعم! چون نقد زر از قلب ندانم؟! که بصیرم!!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از فاتحه تا خاتمه اش خواندم و دیدم گویا ز فلک نامه نگار آمده تیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من لایق این مدح نیم، چون تو نه صدرم؛ من درخور این وصف نیم، چون تو نه میرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
توصیف صفاهان، نه خلاف است ؛ ولی من از وی گذرم، چون نبود از تو گریزم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گلزار جنان بود صفاهان و، چو رفتی از آتش هجر تو، ز اصحاب سعیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شیراز، کنون کز قدمت رشک بهشت است؛ هر لحظه از آن باغ رسد بوی عبیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تو خود گل آن باغ و، منت بلبل نالان؛ نالم، که بگوشت نرسد از چه صفیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
فریاد، که در باغ نشد گوشزد گل؛ آن ناله که در کنج قفس دارد اسیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای از بر من برده فلک، بیهده زودت باز آی، که شد وعده ی دیدار تو دیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر پای خود و دست خود، از شوق دهم بوس؛ کآیم بسر راهت و، دامان تو گیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از نفحه ی مشک ختن، از خلق تو دورم؛ از جرعه ی آب خضر، از جود تو سیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در کنج قفس، چون شنود بوی گل از باغ از زمزمه، خاموشی بلبل نپذیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
عمری ز غمت، بر ورقی خط نکشیدم تا سوی تو آهنگ سفر کردم سفیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم ریخت بلب، شفقت تو جام چو خضرم؛ هم داد بکف مدحت تو، خامه چو تیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من نیز، یکی نامه نوشتن، هوسم شد؛ کآگاه شوی از همه قطمیر و نقیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شوق آمد و بگشود ز لب قفلم، اگر چه میکرد ادب منع ازین شغل خطیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گفتم که: بمدح تو کنم نغمه سرایی کآید ز فلک زهره بزیر از بم و زیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گه بود هوای روش سیف و رشیدم گه شد هوس طرز معزی و ظهیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
با خود همه شب زمزمه یی داشتم، آخر نالیدن عرفی، بلب آورد نفیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از برگ گل آورده، کنون، نامه ندیمم؛ وز مشک تر آلوده، کنون، خامه دبیرم!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم لطف تو، با خشک لبی داد زبانم هم عفو تو، بر بی ادبی ؛ کرد دلیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جرم از من و، عفو از تو؛ که در عالم معنی خود شیخ کبیری تو و، من طفل صغیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون خامه، بسر سیر ره مدح تو کردم به زین نبود سیری و، این باد مسیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حاشا ز دعای طلب وصل تو زین پس تقصیر کنم، گر نبود عمر قصیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر هر چه بفرمایی و، از هر چه کنی منع بنگر که چه فرمان برو، چه منع پذیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
امید که تا هست و بود، عمر ندیمم؛ امید که تا هست و بود، عقل مشیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بینم که بدامان تو آویخته دستم زان روی که با مهر تو آمیخته شیرم
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خوانده بر خوان فلکم، هان چکنم؟! خون دل، مایده ی خوان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
میزبان را، همه ابنای زمان بیکی خوان شده مهمان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گشته هم کاسه، سیه کاسه ی چند؛ دست در کاسه ی ایشان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
با چنین خلق، که هم خورده نمک هم شکستند نمکدان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم نمک ریخته از بی نمکی هم طلب داشته تاوان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نوع خود را همه ی جانوران هم نشینند جز انسان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من که انسان شمرندم، ز ایشان بایدم بود گریزان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زآنکه این نوع، کش انسان خوانند؛ شده بازیچه ی شیطان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جستجو ناشده، حال همه کس آشکارا شده پنهان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حال دونان، ز بیان مستغنی است گشته اشراف چو دونان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
عیب پنهانی ارذال جهان چون عیان گشت، در اعیان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آهن تفته، ز آتش بتر است؛ بدتر از بد شده نیکان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سالها شد که برون می ناید در ز بحر و، گهر از کان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رنگ از رنگرز مهر ندید جامه ی لعل بدخشان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز ابر نیسان، دم آبی نچشید؛ صدف گوهر رخشان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
می و آب و زر و خاک و، گل و خار شده با هم همه یکسان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گشته یکرنگ همه خلق جهان شکوه از این، گله از آن چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رفته رفته شده ناکس، همه کس گفتگو با همه نتوان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مال را، به ز جمال و ز کمال؛ میشمارند حریفان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دیده از حسن و، دل از عشق نفور؛ با چنین مردم نادان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هر که زر در کف قبطی بیند گویدش : موسی عمران چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
پیرهن پوش، چو گرگی نگرد؛ خواندش یوسف کنعان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سور، در سایه ی ماتم بگریخت؛ سود شد مایه ی نقصان چکنم؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گرد ماتمکده ی خاک نشست بسیه جامه ی کیوان چکنم؟!
| -1 |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.