transcription
stringlengths 3
299
| emotion
class label 6
classes |
---|---|
پس باید به شما تبریک گفت، چون از قرار خیلی موفق بودین
| 3S
|
بعد از کشتی پهلوان آقا عزیز اگرچه سر قولش ایستاد و او را در زمرۀ نوچههای خود آورد اما به خاطر آزردهخاطر شدن نوچهها مجبور شد چندان به قمی اعتنایی نکند و شرایط سختی را به او پیشنهاد کند
| 2N
|
ساعتمو؟
| 4W
|
شاید هم ازدواجمون اشتباه نبوده اما ما خیلی عجله کردیم
| 3S
|
سالهای دبیرستان پر از اتفاقات طلایی بود حتی در سال 1320 که جنگ جهانی دوم به ایران هم کشیده شده بود
| 2N
|
هر طور امر شماست آقا
| 2N
|
در خانۀ من تنها یک گنج نهفته است و اون شرافت دختری است که تحت قیومیت من زندگی میکنه
| 0A
|
بشین گفتم
| 0A
|
و به تدبیر آقای بینس وانگر اونو به شهری دور میفرسته تا در یک مدرسه شبانهروزی تحصیل کنه
| 2N
|
جدال پنهان امیر و قلبش در حالی ادامه داره که امیر ناگزیر از سروساماندادن اوضاع کارگاه و وصول مطالبات خودش از زندیه.
| 2N
|
که هیچ مصیبت و بلایی روم اثر نمیذاشت
| 0A
|
از طرفی دکتر دلینا کلامی رزیدنت تیم پیوند میفهمه که اهداکنندۀ قلب امیرشفق کسی نیست جز پسرخالۀ پدرش که سالهاست به واسطۀ اختلافهای فامیلی از اون بیخبر بودن.
| 2N
|
چرا حقیقت رو به من نمیگی؟
| 2N
|
انتخاب وسیله رو به عهدۀ خودت میگذارم
| 2N
|
اونا تا وقتی به من اعتماد دارن که حرف و عملم یکی باشه و بدقولی نکنم
| 2N
|
مطمئنی مردی که امشب اومده بود دنبال خانم پرکینز هیچکدام از اونا نیست؟
| 2N
|
دستم به دومنتون ارباب، یه فکری به حال من بکنین، نزارید بلایی سرم بیارن
| 3S
|
سپاسگزارم
| 2N
|
ولی تو این فاصله اتفاقات مهمی افتاده
| 2N
|
اونقدر کردین و کردین تا دخترۀ بیچاره رو آسی کردین
| 0A
|
او اکنون نه تنها پهلوانی نامی و شناختهشده بود بلکه در تمام کشتیهایی که تا به حال گرفته بود هیچگاه پشتش به زمین نیامده بود
| 2N
|
بفرمایید، تو رو خدا بفرمایید، خوش اومدید، بفرمایید خواهش میکنم
| 1H
|
مگه اون ننۀ خدا بیامرزت یادت نداده؟
| 0A
|
توی این هیفده سال هفت هشت بار پول فرستاده.
| 3S
|
در حال حاضر خاقان در شرایطی نیست که بشه در این موارد باهاش حرف زد
| 3S
|
چه کسی او را لرد حامی کرده؟
| 4W
|
حالا دیگه اونجا نیست
| 2N
|
باشه، هر جور میلته، شب بخیر
| 3S
|
تو از من فرار میکنی؟
| 4W
|
رفتار شما اونقدر دوستانست که گاهی فکر میکنم که سالهاست همدیگه رو میشناسیم
| 2N
|
مازیار کو؟
| 4W
|
برای من مسئلۀ مهمتری هست که اونم وجود شماست
| 3S
|
چرا، چرا بازی میکنه.
| 2N
|
برای اولین بار، بعد از دوران بچگیم، احساس برادری توی دلم زنده شد
| 3S
|
ما که ضامن بهشت و جهنمش نیستیم مادر.
| 0A
|
چیزی که اعصاب تو رو به هم میریزه صدای چرخ خیاطی نیست مغز خودته.
| 0A
|
ویک، ما هر دو از یک چیز فرار میکردیم.
| 3S
|
با خودم کنار اومدم، اون بالاخره نیومد.
| 3S
|
تو سرداب؟
| 4W
|
اسم من هرنانینه، نام یک یاغی، یک محکوم
| 0A
|
ما نمیتونیم با هم دوئل کنیم
| 2N
|
به شما گفتم که من هرنانی خائن و محکوم هستم
| 0A
|
تو برو یه فکری واسه خودت بکن.
| 2N
|
من هیچی نمیدونم
| 3S
|
تا حالا کمتر اتفاق افتاده که یک روز پریزادو نبینم
| 1H
|
کشیش اندریو از روی کتابای خودش خواندن و نوشتنو به من یاد داده
| 2N
|
این انتقام روزگار بود.
| 0A
|
فقط و فقط تکرار همون اشتباهاتی که قبلاً کرده
| 0A
|
اگه اینقدر کم براش نامه مینوشتید چطور از مشکلات شما تا این حد باخبر بود که بتونه کمکتون کنه؟
| 2N
|
من همایونو خوب میشناسم.
| 2N
|
دوباره بگو ببینم
| 0A
|
برای اینکه همه فکر میکنن مادرت زن بیادبیه و اصلاً نمیدونه چهجوری باید پسرشو به مهمونی بفرسته، فهمیدی؟
| 0A
|
آره خوب نگاشون کن
| 2N
|
با این همه هیچ یک از این دو نفر تمایلی ندارند تا به پرسش دلینا که نمیدونه در سالهای قبل بین اون دو نفر چه گذشته پاسخ بدن.
| 2N
|
خب شما از کجا تشخیص دادید که چشماش معیوبه؟
| 2N
|
تقصیر آقا دادشته خانوم
| 0A
|
باید بگم که من از باسکرویل اومدم و سعادت آشنایی با پدرتونو دارم
| 2N
|
چون زندگی من دچار دگرگونی بزرگی شد.
| 2N
|
بله، بله من اون نامه رو نوشتم.
| 3S
|
وقتی رفتید پهلوش، چه راهی بهش پیشنهاد کردین؟
| 2N
|
حالا خواهش میکنم برو، من کار دارم.
| 0A
|
بابا اینا رو چرا به من میگی؟
| 0A
|
این چه روزگاریه که من دارم.
| 3S
|
یه زن موفق اصلاً وقتی برای تو رویارفتن نداره، مگه من مثل تو ام؟
| 0A
|
یا یه قوطی گنده پاپکورن بگیرم دستم، فیلم تماشا کنم
| 0A
|
من حقیقتو بهتون گفتم درصورتیکه میتونستم یه چیز دیگهای بگم مثلاً حافظشو از دست داده ولی من حقیقتو گفتم و شما ازش سوءاستفاده کردید.
| 0A
|
حسابداری شغل پردردسر و سختیه
| 2N
|
چه سفارشی؟
| 2N
|
دورانت همین الان با من حرف زد، من دشمنش بودم اما حالا دیگه نیستم، چون همه چیزو به من گفت، اون هرگز منو ندیده بود، دورانت هیچ گناهی نداشت.
| 3S
|
گلی برات یادداشت نوشته
| 1H
|
همون وقت بهش گفتم که اگه تو رو بفرسته درس بخونی مرتب کمک مالی میکنم
| 0A
|
حتی گاه بودند پهلوانانی که وسوسه میشدند اولین نفری باشند که توانسته است پشت صادق قمی را به زمین بیاورد
| 2N
|
دوناسل تو یک ساعت دیگه همسر من خواهی شد
| 0A
|
تماشا کن تو رو خدا. چی داره میگه وا.
| 0A
|
خودشه. منم به همون فکر میکردم.
| 1H
|
تا اینکه اصغر دوست صمیمی صادق برای او خبر آورد که نوچههای پهلوان رسمی کشور یعنی پهلوان اکبر خراسانی، جلوی زورخانۀ دانگی شازده آقا عزیز پهلوان زورخانه را به مبارزه طلبیدند و او نیز قرار است نوچههایش را با نوچههای اکبر خراسانی کشتی بیاندازد
| 2N
|
هزاران دختر و زن آرزو دارن که به خاطر جاه و مقام او همسر او بشن
| 0A
|
آدم آتیش میگیره آخه
| 0A
|
فقط میتونید کمی اون رو معطل کنید تا من دخترک رو از اینجا دور کنم
| 2N
|
این هم از بچه بزرگکردن ما باید بودی میدیدی مازیار با چه شور و شوقی لباس کار پوشید که خونه رو تمیز کنه.
| 0A
|
بعضی وقتا حس میکنم که من بعد از تئودور درمورد شما مسئولیت دارم
| 2N
|
بلکه از این طریق دیگه شاهد اعمال و خطاهای وحشتناک فرزندش نباشه
| 2N
|
چرا نرفتی تهچینو بگیری بخوری؟ آخه آدم با دوستش تعارف میکنه؟
| 0A
|
نظرت چیه هولمز
| 2N
|
مارک متأسفانه ناتالی بیش از چند ماهی زنده نیست
| 3S
|
خبه، خبه. اینقدر واسه اینها دلسوزی نکن.
| 0A
|
نه حالا و نه هیچوقت دیگه
| 0A
|
چی؟!
| 4W
|
حسم بهم میگه امروز دماغ اشکبوس حسابی میسوزه.
| 1H
|
میون کسانی که هر کدوم از اونها دلیل و موجبی برای گرفتن انتقام دارن، میخوای بر دستۀ یاغیان حکومت بکنی؟
| 0A
|
کاکا سیاههای بیعرضه
| 0A
|
الانه تو اتاق زاویه نشسته منتظر شماست.
| 2N
|
طبیعیه که ناخودآگاهتون هم سهمی داشته باشه توی شکلگیری اشعارتون
| 1H
|
من؟
| 4W
|
انگار اصلاً قلب تو سینهاش نیست.
| 3S
|
یعنی من نمیتونم با شما ازدواج کنم
| 2N
|
من از راه دیگری آمدم
| 2N
|
باید درس خوبی بهشون بدم
| 2N
|
مثل اینکه فراموش کردی که امروز صبح به من خبر دادی جان نوزاد در خطره، ها؟
| 4W
|
چی شده؟
| 4W
|
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.