transcription
stringlengths
3
299
emotion
class label
6 classes
فقط آن‎ها اسرار قصر مرا می‎دونن
0A
ببین شادی جان من به خاطر خودت می‌گم، یه روز که حرفه‎ای شدی به خاطر این خدمات ویژه اسم من و صبح چهارفصل ملکۀ ذهنت می‌شه.
1H
به هر حال این پیغام شما رو از خطری که تهدیدتون می‌کنه باخبر کرده
2N
در قسمت‎های قبلی نمایش شنیدیم که قلب امیررضا شریفی به شرط ناشناس‌بودن به امیرشفق که سالهاست در لیست انتظار اهدای عضو به سر می‎بره پیوند می‌شه اما امیر به مرور زمان در صحبت‎هایی که با مادر و دوستانش داره اطلاعاتی از زمان جنگ هشت ساله به زبان می‌آره.
2N
کمک به دوست البته کار خوبیه، اما به شرطی که آدم بهای خیلی گزافی بابتش نده
2N
اما به هر حال اون آرزوشو انتخاب می‌کنه
2N
اصلاً برای چی این عکسو اینجا گذاشتید؟
0A
آقای مدیرو راهنمایی کنین ناهارخوری
2N
الان حقش نیست که با ورود یکی دیگه به اون کم‎محلی کنم
3S
خواهش می‎کنم دیگه راجع به اون صحبت نکنین
3S
بالاخره می‌ری آفتابه لگن ببری یا نه؟
0A
دختری که مایکل دلباخته‏اش بود.
3S
خب تو خواستی منم اومدم، چکار کنم؟
0A
تکرار این حرفا بی‌فایده است
0A
چیزی که تو می‎گی کار هر کسی نیست
0A
مادرت نبود که جلوشو بگیره؟
4W
خب این شخص باید کسی باشه که در یک محل کاملاً امن و مطمئن اقامت داشته باشه
2N
من جانشین پدر او شدم، یعنی قبل از من پدر مادمازل مارتن در این محله وکالت می‎کرد و با پدر شما هم دوست صمیمی بود
2N
اطلاعی ندارم. کدوم گنداب دقیقاً؟
2N
راستش داشتم فکر می‎کردم که تو هفته دیگه مجبورم چند روز برم بوستون
2N
راستش من تا امروز خواب بودم، حالا که بیدار شدم دیگه نمیزارم این بچه بهش بد بگذره
3S
شاید نباید این رو مطرح می‎کردم
2N
د نون مفت هارش کرده.
0A
خدایا من چقدر خوشبختم، باید من و دخترم افتخار کنیم.
1H
و بعدها می‎بینیم که خانوم کدامیک از ما دو نفر را به همسری خودش انتخاب می‎کنه؟
2N
الیزابت از این پیشنهاد بسیار خوشحال می‌شه و به فکر فرو می‌ره
2N
خدایا، خداوندا، یعنی من باید تا ابد توی این قفس طلایی اسیر باشم؟
3S
خب، هیچوقت اتفاق نیفتاده بود که وقتی برای مسابقه از شهر خارج می‎شه، شب بیرون بمونه و برنگرده
2N
زندگی ایشون در این مدت بیم بود و امید
2N
سالشو دوک رو زندانی کنید، زود
0A
در مورد مهمان‎های جدید، مطلبی هست که برات روشن نباشه
2N
اینجا من هستم که دستور می‎دم نه تو‎
0A
زبان لاتین هم می‎دونی؟
2N
این مردان عجیب در یک کشتی جمع شده بودند تا ماجرای عجیب‎تری بیافرینند
2N
و این در حالی بود که همین اثر و بسیاری دیگه از رمان‎های هسه به خاطر نفرتی که هیتلر از اون داشت، در سراسر آلمان توقیف بودن
2N
بعدها فهمیدیم که آهاب می‎خواد هر طور شده نهنگ سفید رو پیدا کنه و بکشه
2N
متشکرم برادر عزیز
0A
ما کی قبلاًها این‌جوری بودیم؟
3S
گوش نکن
0A
تو می‎خوای منو یه هیولا ببینی
0A
من می‎دونم اینجایی درو واز کن کویی‎کوئک
0A
بگو عزیزم
1H
چون وقت ما تموم شده فردا بقیۀ سرگذشتم رو براتون خواهم گفت
2N
چون بچۀ کوچیک داشتم کمتر خونه‎ای منو قبول می‎کردن.
2N
رکود؟ من و رکود؟
4W
من این دفاتر رو لازم داشتم، برای اینکه بتونم یک مواردی پیدا کنمو انگشت روش بزارم
0A
خدایا خودت رحم کن، خودت نجاتش بده.
3S
منم که مادر او هستم و به شما دستور می‎دم که او رو فریب بدید
0A
مگه این تو چیه؟
4W
کی این حرفو زده؟
4W
آه نه راستش همیشه خوب نیست. دروغه بگم همه چی گل‌و‌بلبله. مخصوصاً این روزها که امیر نیست.
3S
تا چشم باز می‎کنی می‎بینی وسط قضیه‎ای، وسط ماجرایی که شاید خودت ناخواسته ایجادش کرده باشی
2N
ادامه بده، چقدر خوشحالم که به حرفات گوش می‎دم
3S
همین امروز من چند نفر از دوستان موافق خوب خودم رو به خانۀ او می‎فرستم
2N
اشکالی نداره دکتر هر چی به ذهنتون می‎رسه بپرسید
2N
اون معتقده که در تمام دنیا یک نفر وجود نداره که شایسته چنین سعادتی باشه، تنها آرزوش دیدار شماست
1H
نگاه کن، پر از مزخرفاته
0A
من با اطلاعات کاملی که از زندگی خداداد و اطرافیان اون بدست آوردم، داستان اونو شرح می‌دم
2N
مخصوصاً وقتی که نام صفدر را شنید که روزگاری در جوانی رقیب یکدیگر در زورخانۀ دانگی بودند و اینکه پهلوان کلاردشتی از کتک زدن حریف هم هنگام کشتی ابایی ندارد
2N
به فکر کارهای خودتی.
0A
من نمی‎تونم طوری رفتار کنم که انگار نه انگار چیزی اتفاق افتاده و تو هم نمی‎تونی
0A
نمی‎دونم رفته از کجا این پولو گیر آورده و داده به من، به اسم اینکه از ارباب سابقش گرفته
0A
قیمتش ممکنه 1200 تا 1300 دلار باشه
2N
در دبیرستان نقاشی کار جدی‎تری شد
2N
یه نامۀ جالب برام فرستاده
2N
مگه تدریس هم می‌کنن؟
4W
من همه چیز رو از دست دادم، یک تصویر داشتم که اونم دیگه ندارم
3S
راجع به همه چی صحبت می‎کنی جز پول
0A
نه نه خانم اگه بدبختی گریبان منو بگیره و از پیش شما اخراج بشم، دیگه خدمت هیچ کسو قبول نمی‎کنم
3S
نمی‌اومدی بهتر بود.
3S
همینطوره
3S
جلاد موهای محکوم را باید در دست بگیره و اون رو از بدن جدا کنه
0A
اما آیا آهاب به مقصدش که گرفتن موبیدیک باشه، می‎رسه؟
2N
یکی از خواص این کیک سیبی که من می‎پزم اینه که هر کی ازش بخوره نیم ساعت قبل از خوردنشو فراموش می‌کنه.
1H
از این لحظه به خاطر موافقت اکثر همسایه‎ها ما یه سرایدار استخدام می‌کنیم.
2N
تصمیم گرفت تمام زمستون رو توی رُم بمونه
2N
من اولین باره که می‎بینمت، چطور ازم می‎خوای که بهت اعتماد کنم؟
0A
درسته که همه به دیدۀ تحقیر نگاهم می‌کنن اما من نیازی به دلسوزی ندارم چون آدم نیازمندی نیستم.
0A
مگه نه؟
0A
چرا شما گذاشتید که من به مردی که برای من ساخته نشده دلبستگی پیدا کنم؟ به مردی که شایستۀ شماست و من او رو دچار رنجی غیرقابل جبران کردم، رنجی که خودم هم در اون سهیم هستم
3S
این چه بلای زمینی‎ای بود سر من اومد.
0A
ببین اونها چه‌جوری صاحب همه چی شدن، تو هم همون کارو بکن.
0A
تمام این مدتو مثل یک، مثل یک مُرده سپری کردم، مثل یه ماشین کار کردم
3S
سربازهای امپراطور؟
4W
نماینده قانون
0A
چند دقیقه به من فرصت بدی، همه چیز مرتب می‎شه
2N
نوشتن من دیروز بر اثر سانحه مردم.
0A
البته نه تا وقتی که من به حق خودم نرسم
0A
اصلاً دوست ندارم این حرفها رو بشنوم.
0A
لوتی‌ها و قمه‌کش‌ها سر گذرها کمین کردن تا چشمشون به یک دختر یا زن جوون می‌افته هوردود می‌کشن به طرفش.
0A
نتونستی با خودش صحبت کنی؟
4W
من دنبال حق ضایع شده‎ام می‌گردم، باید حقمو بگیرم.
0A
چرا؟
3S
من اون موقع بیست و دو سال داشتم
2N
درغیراینصورت چرا اون اینقدر به من احترام می‎ذاشت نه به تو
0A
فکر می‎کنم هنوز ده دقیقه‎ هم از آشنایی ما نگذشته.
1H
یه دفتر؟
4W
خیرندیده، هنوز هیچی نشده می‌خوای دست بال پسر منو بند بکنی؟
0A
یه نفر داره زنگ می‌زنه.
5F
دارم زندگی‎نامشو می‎نویسم. همش همینه.
0A