context
stringclasses 2
values | question
stringlengths 20
40
| answer
stringlengths 1
163
⌀ | answer_start
int64 -1
7
|
---|---|---|---|
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شبان شب، همانا از قفای گله یی گشتی که گاوش عنبر افشان بود و آهو مشک و بزدلان
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بجزع دختران شوخ چشم اختران آن شب دهد تا زیب زال چرخ، سودی سرمه در هاون!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کواکب بود بس تابنده، برچیدن توانستی؛ گدای کور، دینار و درم از کوچه و برزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
براه خود روان، از ثابت و سیاره هر کوکب؛ بسیر روشنان، در ظلمت شب مانده حیران من
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همه شب، چشم چون چشم ستاره داشتم حیران که تا بینم چه فتنه زاید این فرتوت آبستن؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بناگه، حقه مشکین، که چرخش بود بازیگر؛ شکست و سوده ی کافور افق را ریخت بر دامن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سیاووش شب، از افراسیاب روز شد رنجه؛ به طشت نیلی اش چون خور جدا کردند سر از تن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همان خون است جوشان، این شفق در مشرق و مغرب؛ بصبح و شام و، مرغان سحر از سوک در شیون
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز جنبش، بال مرغان شد نوازن؛ یا بود لرزان بساق و ساعد لیلی وشان، خلخال و اورنجن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بمشرق تا نهد تکبیرخوانان بیضه ی زرین خروس صبح، برچید از افق بس سیمگون ارزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز قندیل کواکب، شد شبستان جهان خالی؛ فروغ مشعل خور سر برون آورد از روزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نهان بگریست، بانوی حبش، با نرگسش غمزه؛ عیان خندید خاتون ختن، با غنچه ی روشن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کند تا چشم یعقوب فلک روشن، ز بویش ؛ زد زلیخای صبا بر یوسف خور چاک پیراهن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همایون، اول روز، اول ماه، اول سالم؛ که با من شد صباحی در صباح آن صبوحی زن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
صبوحی، صحبت شعر و صباح آغاز فروردین؛ صباحی همدمی کز صبح دارد پاکتر دامن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در آن فرخنده ساعت، کز پی عیش حریفان شد؛ فلک، از ابر میناوش، زمین از سبزه مینوون
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حریفان، هر یکی، در فکر کار خود ز نیک و بد؛ ظریفان، هر یکی، در یاد یار خود، ز مرد و زن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گرفته دست هم، ما و صباحی رفته در باغی؛ نشیمن کرده در پای درختی سبزه پیرامن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همان ناگشته از جام صبوحی شاهدان سرخوش همان ناکرده شمع صبح را زال فلک روشن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شده از بیخودی، در پای مینا، سست هر ساقی؛ زده از روشنی بر طور سینا طعنه هر برزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مگر در باغ و صحرا، ریختی شب ابر آزاری؛ ایاغ غنچه را صهبا، چراغ لاله را روغن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نم ابر بهاری، شسته گرد از دامن صحرا؛ دم باد شمالی، رفته خار از ساحت گلشن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زمین را ابر آذاری، پی مشاطگی آمد؛ سفیدابش ز نسرین سوده بررو غازه از روبن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شکوفه، چون ستاره ریخته هر شاخ و، از شبنم فگنده گوشوار و مرسله بر گوش و بر گردن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بباغ و بوستان، اندر زد ازهار و ریاحین سر؛ چه گوناگون قبا در بر، چه رنگارنگ پیراهن؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
عیان هر گوشه صد مجلس، بهر مجلس دو تن مونس؛ بریحان دید بان نرگس، بلاله همزبان سوسن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
یکی را جبه ی اخضر، یکی را کله ی اصفر یکی را حله ی احمر، یکی را کرته ی ادکن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سحاب، از طارم هر شاخ، باران بر سمن گویی که در ناب دانه دانه میریزد ز پالادن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نسیم از رخمه ی هر برگ، رقصان در چمن، گویی که مشک سوده، توده توده می بیزد ز پرویزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
فگنده هر شمر چین بر جبین از باد نوروزی و یا پوشیده داود پیمبر سیمگون جوشن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تذرو و سرو در بازی، گل و بلبل بدمسازی؛ دو تن در ناز و طنازی، دو تن در ناله و شیون!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
قدح پر راح ریحانی، حریفم یار روحانی؛ زبان در گوهر افشانی، چو دست خازن از مخزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گهی از قصه ی عشاق، سرکردی حکایت او؛ گهی از انفس و آفاق میکردم روایت من
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
منش می گفتم: از هر کار، در دنیاست عشق اولی؛ مرا میگفت او: از هر چه در گیتی است حسن احسن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرا میگفت: اوراق شکوفه ریخت، لاتضحک منش میگفتم: اینک آمد از پی میوه لاتحزن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرا میگفت : اختر گشت با ما رام لاتبکی، منش میگفتم: از چشم بد ایام لاتأمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز غیبم هاتفی خواند این قصیده ناگه از هاتف بنامیزد معانی بدیع، الفاظ مستحسن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
قصیده نه، خجسته دسته یی از سنبل جنت؛ قصیده نه، همایون نغمه یی از بلبل گلشن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
صباحی چون شنید آن نغمه، دید آن دسته گل گفتا: بحمدالله که استادی درین فن، بلکه در هر فن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چه باشد گر کشی در گوشم، از آوازه آویزه چه باشد گر کنی چشم من از دسته گلی روشن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بگفتم: دل برد این دسته و، جان بخشد این نغمه؛ که بستش دستیار تو، سرودش هم نوای من!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بدین سان، باغبانان دگر هم دسته ها بسته؛ باین آهنگ هم بالیده بس مرغان دستان زن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز من این دسته گل جویی، مجو باز و مفرسایم بمن زان لحن خوش گویی، مگو؛ منقار من مشکن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تو ای دمساز نوپرواز، کاوازی از آن بلبل شنیدی و گلی دیدی، پریدی تازه در گلشن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همایی بس همایون فر، حمامی بس مبارک پر؛ ولی جز آشیان دیگر نبودت هیچ جا مسکن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بدامی در نیفتادی، پرت نشکسته صیادی؛ قفس نادیده آزادی، ندیدی آنچه دیدم من!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
توانم گرچه من هم دسته یی بستن، ازین گلها؛ توانم گرچه منهم ناله یی کردن، درین گلشن؛
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هر انگشتم، نگارد نقش مانی، در نگارستان؛ هر آهنگم، گذارد باربد را طوق در گردن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دریغ اما، که هم بست آسمان دستم ز هر کاری؛ همم راه نفس، کز دست او بر ناورم شیون!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خصوص اکنون، که در باغ آشیانم خالی افتاده من اینجا در قفس مرغی غریبم پرفشان تن زن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
صفاهان باغ و، منزل آشیان، من بینوا بلبل؛ قفس بیرون شهر اصفهان، از گلشن و گلخن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چه شد گر چند روزی رفتم ای اهل وطن زآنجا؟! کش آمد پاسبان دزد و شبان گرگ و رمه ریمن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز تأثیر دم جان بخش شبخیزان بفیروزی دگر باز آیم انشاء الله از غربت سوی مسکن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چنان کز ننگ منکر، کرد عیسی رو سوی گردون؛ چنان کز چنگ قبطی، رفت موسی جانب مدین
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه از فرعون خواهم عون، خواهم از آله الحق؛ نه از شداد جویم داد، جویم ز ایزد ذوالمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو اسرائیلیان، در تیه غم ماندم؛ بود یا رب ز لطف مطرب و ساقی، چه فروردین و چه بهمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز شاخ سرو و گل، چون قمری و بلبل برد سلوی؛ ز رشح جام مل، بر سوسن و سنبل نشیند من
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز دست انداز گردون است، غرق خون دل تنگم؛ بآیینی که از تیر تهمتن، چشم رویین تن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
باین حال تبه، کز بخت ابتر گفتمت پیدا؛ باین روز سیه، کز سیر اختر کردمت روشن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
غزلخوانی من، از عشق مهرویان بآن ماند؛ که گردد با جوانان پیر دست افشان و زانو زن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نمانده شوخیم در طبع، کز هزلت کنم خندان؛ نبوده کینه ام با کس، که از هجوش کنم دشمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وگر مداحیم خواهی، بکف جزو مدیح اینک؛ نمی بینی ولی ممدوح، نه از مرد و نه از زن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هوس را هم زند، خوانم اگر کل را سیه گیسو؛ طمع بر من تند، گویم اگر مثل را خدنگ افگن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جهان بوده است بازیگاه طفلان، خاصه عهد ما که حورش، گشته دیوو؛ دادگر، دد؛ زیرکش، کودن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چه باید خواند دیو تلخ گو را، شوخ شیرین لب؟! چرا گویم زنی روباه دل را، مرد شیر اوژن؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گدایی را، چه در زنبیل ریزم مخزن قارون؟! عجوزی را،چه آویزم بباز و نیزه ی قارن؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چرا ابلیس را آدم شمارم، هند را مریم؛ بر اشعب چون نهم حاتم لقب، بر اژدها بهمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه زادان سرو دانندش، کشد گر پا ز گل گرپا نه مردان شاه خوانندش، نهد گرزن بسر گرزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دهندم گر بهای مدح جان، این خواجگان، بازم رسد دعوای غبن آری فزون است از ثمن مثمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مگر کالای خود را عرضه دارم بر خریداری که بحر و کان ز جودش گشت ویران چون دل دشمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مسیح عهد و بطلمیوس عصر، اقلیدس دوران؛ که از شاگردیش شادند استادان صاحب فن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نصیر الملک و المله، طبیب العیب و العله؛ انیس العز و الذله، رئیس الدین و الدیون
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رخش، انوار را مطلع، دلش اسرار را منبع؛ برش ابرار را مرجع، درش احرار را مأمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای امید دل محزون، دلت مخزن، وفا مخزون؛ چو علم از عالمت افزون، بود خلقت ز حسن احسن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همت، از روی رخشنده بخنده گل بفروردین؛ همت، از دست بخشنده بگریه ابر در بهمن!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بتاج و تخت شاهان، گر درو لعلی بود؛ نبود بسعی و کوشش دریا و کانت، آن گمان این ظن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شد از شرم کف نقاد و رشک طبع وقادت روان خوی بر رخ دریا، چکان خون از دل معدن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بنظم و نثر تازی و دری، گاه سخن سنجی؛ کنی اعجاز اگر دعوی، منم ز آغاز من آمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نباشد چشم حق بین همرهانت را چو تو، ورنه بنور خود تو را کرده است ایزد چشم دل روشن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بلی نامحرمان، با پورعمران گر نبودندی چو گشتی «رب ارنی » گو، ندادندیش پاسخ «لن»
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
اگر چه کس ندیده از ازل افلاک را عنین عناصر را نبیند تا ابد کس گر چه استرون
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کجا خواهند شد، ای گوهر یکتا بهمتایت دگر ز ابای علوی، امهات سفلی آبستن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حکیمان جهان و، فیلسوفان زمان یکسر چشندت جرعه از ساغر، کشندت دانه از خرمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
فلاطون وار سطالیس و لقمان، شیخ و فارابی نشینی چون بمدرس، هم نشینانت به پیراهن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ندارندت بدرگه ره، تو دانایی و قوم ابله؛ تو بینایی و فوج اکمه، تو گویایی و جمع الکن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرا شد رستم گردون پدر، نامهربان، اما چو سهرابم اگر نشناسد و زخمی زند بر تن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چرا نالم چو می بینم، کزان لب نوشدارویم؛ همی بخشی گرش کاووس کی پوشید در مخزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حسودت گشتی آگاه از هوای روضه ی خلقت توانستی گذشتن گر جمل از رخنه ی سوزن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
الا، تا دوستی و دشمنی از آسمان آید الهی بر زمین بادا مدامت دوست و دشمن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سپهرش رام و مه بر بام و می بر جام و گل بر کف صباحش شام و جایش دام و تلخش کام و کارش دن
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شاها ز کاسه ی سر دشمن، شراب خواه؛ وز بانگ کوس فتح، نوای رباب خواه
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون شاهباز، از پر کبکان اتاقه زن چون شرزه شیر، از دل گوران کباب خواه
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از لعل، آنکه آب ز مینای خضر ریخت؛ تا شویی آن لبان می آلوده، آب خواه
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وز جزع، آنکه خواب ز چشم غزال برد از رنج راه، تا شوی آسوده خواب خواه
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
با تاج و تخت، بیعت احسان و داد ده با عقل و بخت، نسبت شیب و شباب خواه
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
محجوبه ی جلال، که مخطوبه ی تو شد در حجله اش، ز حاجب این نه حجاب خواه
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
منع فساد دهر، ز سیف صقیل کن دفع خطای چرخ، ز رای صواب خواه
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر دوش حلم، بار غنی و فقیر کش؛ وز دست لطف، پرورش شیخ و شاب خواه!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خاک ستم شعار ببیزو، جهاد دان؛ خون گناهکار، بریز و، ثواب خواه!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خوان کرم مپوش، ز غوغای حاسدان؛ گوش سپهر پر ز طنین ذباب خواه!
| -1 |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.