transcription
stringlengths
3
299
emotion
class label
6 classes
خیلیا می‎گفتند ولی من باور نمی‎کردم
3S
بزنم دنده‎هاتو داغون کنم، زن؟
0A
مردم مفت‌خور و جاتنگ‌کن نمی‌خوان.
0A
لازم دیدم برای احوال‎پرسی از دخترتون بیام اینجا، حالشون چطوره؟
2N
تو فرانسه پرسه زده، بعدشم برگشته نیویورکو ازدواج کرده
2N
و بدین ترتیب دوستانشو تحقیر می‎کنه و اونارو با خفت و خواری از خودش می‎رونه
2N
از حالا به بعد هر کاری که دوست دارم انجام می‌دم.
0A
می‎گفت چیزی نداره
0A
من اسمشو دستور نمی‌زارم ولی اگه خودتون این‌طور حساب می‎کنین نمی‌تونم جلوتونو بگیرم.
0A
ممکنه بگید یه نوشیدنی خنک هم واسم بیارن
2N
کی از محل اقامت شما خبر داشته؟
0A
به دستور آقات سرشو تراشیدم، انداختمش اون تو که ادب بشه.
0A
اَ، تازه از من می‎پرسه کی هستم و اینجا چی کار می‎کنم
0A
اگه نمی‎خواستمش که نمی‎خریدمش
0A
تو فکر می‌کنی احمقانه است که دختری عاشق تو بشه؟
4W
کمی مضطربم، اما خوشحالیم بیشتره.
1H
موفقیت من زیر سوال رفته.
0A
بهتره دیگه حرفشم نزنین
0A
لازم نیست من متقاعد بشم که داری به من می‎گی؟
0A
من شوریده بودم
2N
داستانی که با نام موبیدیک یا نهنگ سفید تقدیم شما می‎شود، از آثار باارزش و بزرگ هرمان ملویل، نویسندۀ بزرگ آمریکایی است که در سال 1819 متولد شد و در 1891 میلادی در 72 سالگی بدرود حیات گفت
2N
یوز پسر خاخام تو آب افتاد و دیگه هم بیرون نیومد
2N
و این برات خیلی گرون تموم شد
0A
و حالا برادر ایشون آقای فردریک فرلی یعنی همون کسی که شما رو استخدام کرده مالک این خونه هستن
2N
برو به در خونه‌اش مشت بزن، وقتی در رو باز کرد بهش بگو بیا این پولها مال تو، همه‌اش مال تو.
0A
من دویست صفحۀ دیگه هم خوندم
0A
تا اونجا که من می‎توانم به شما وعدۀ مساعدت و یاری دهم اجرای خواست شاه شامات است که دستور می‎دهم هر چه زودتر تحقیقات انجام و نتیجه حاصل شده تا مقصر هر که باشد به مجازات رسیده، قائله خاتمه پیدا کند
2N
من، من حالا چی کار کنم؟ می‌گی حالا من چیکار کنم؟ اگه این دوتا برن؟
5F
آقای سریا می‌گن که خیلی پیشرفت کردم.
1H
من نمی‎دونم از کجا درز کرده
0A
حالا من هیچ، این آقایان همه از شاهدان رشد و بالندگی پروین در محضر پدر و بانوی فرهیخته والده‎شان بودند
0A
اصلاً لازم نیست نگران چیزی باشی
3S
می‎بخشین قربان، کی زمینای دهکده رو پس می‎دن؟
2N
این خانم همسر منه
2N
ملاحان عقیده داشتند که این فواره متعلق به موبیدیکه
2N
برو پی کارت، سوسک سیاه
0A
هشدار؟
4W
من ترجیح میدم تلخ بخورم
1H
ابزاری که از مردم پول در می‎یاره و به شهرت می‎رسه
0A
نقل این خاطرات دلینا رو به این باور می‌رسونه که مادرش در بازگشت به سردشت سر از میدان مین در آورده.
2N
آخه اون قبلاً هم منو می‎شناخته و در خانۀ آقای رمی منو دیده
1H
شازده او را برای کشتی انتخاب نکرد
2N
این شعری از رنه گیکادو
2N
آخه چطور ممکنه کسی بعلت گرفتگی عصب در کنار مرد محبوبش جون بده؟
3S
ناسلامتی دکتره
0A
یا همش یا هیچ چیز
0A
منم همین الان تصمیم گرفتم کاپیتان کشتی بشم، باشه، باشه، بشه، بشه، نویسنده بشه
1H
همون شب اومده بود پیش من تا خبر بده که می‌خواد با دختره ازدواج کنه.
3S
خاطره‎ای مشترک مربوط به زمانی که دکتر جهانگیری و جمال کلامی در جبهه‎های غرب تجربه کرده بودند، در منطقه‎ای به نام باژار.
2N
سلام خانوم
2N
ولی در یکی از مهمانی‎هایی که امیر به همین منظور ترتیب داده حالش بد می‌شه و نهایتاً با اصرار مادرش در بیمارستان بستری می‌شه.
2N
باریکلا دیگه چی؟ آفرین، اینه نتیجۀ اون همه محبتی که بهت کردم؟ بخشکی شانس
0A
بله ساعتتونو، ساعت مچی قشنگو قیمتی‎ایه
2N
دکتر استدارد، شما کِی وارد سنت آنسلم شدین
2N
همه چی رو از یاد برد.
3S
یعنی چی؟
0A
سیاحت کن تو رو خدا
0A
خونۀ قایقی؟
4W
البته آینه‎هایی وجود داره که می‎تونه اونو اصلاح کنه
2N
تازه به جای اینکه خبر مرگ منو درست بنویسی توهین هم می‌کنی؟ می‌نویسی اون یکی از هنرمندان عرصۀ رادیو بود، از کارهای او می‌توان به مجموعه نمایشی چهارفصل و سه‌نقطه اشاره کرد؟
0A
چی می‎خوای بگی؟
2N
و همچون مردی بیمار به تنهایی و انزوا پناه می‎بره
2N
برو بابا دلت خوشه، همچین میگه موعد قرارداد انگار معاهده ترکمنچایه
1H
تو آدم وظیفه‎شناسی هستی، ویک
0A
بنفش کمرنگ
0A
عکس‎العمل من ناخودآگاه بود
2N
اینطوری خیال منم راحته
2N
یادداشتی به سه زبان لاتین، یونانی و انگلیسی می‎نویسم و شما فردا صبح اونو به لندن ببرید و به دست دایی من لرد هرتفورد برسونید، اون فوراً خط منو می‎شناسه
2N
اول اینکه لازم نیست از من تشکر کنی، چون احتیاجی به تشکر نیست
2N
شما هیچ‎وقت در مراسم مذهبی سنت آنسلم شرکت نکردین؟
2N
چون می‌دونم که اگر بخاطر من نبود یک لحظه هم در رفتن تردید نمی‎کردی.
0A
از طرفی شنیدیم که امیر همچنان در انتظار وعدۀ خانم علیپوره که به اون قول داده نشانی دایی مرادش رو بده اما علیپور همچنان از رویارویی با دایی خودش طفره می‌ره و هرچند باخبر شده مراد در تهران بستری شده قصد نداره به عیادت اون بره.
2N
از اینکه من یک مرتبه از داخل گنجه پیدا شدم عذر می‎خوام
2N
چی کار کرده؟
4W
و ضمن بی‌ادبی و پرخاشگری، اونو متهم به بی‎مهری و بی‎عاطفگی می‎کنه
2N
ممکنه انسان از خطر مرگ نجات پیدا کنه
2N
اما قانون از این مرد حمایت می‌کنه و و ممکنه مجبور بشم دوباره به زندگی با اون تن بدم.
3S
شما خوب می‎دونید که من این کارو می‎کنم، یک تهدید توخالی نیست، حالا میل خود شماست، اگه می‎خواید باز هم سکوت کنید
0A
بهت که گفتم، اگه منو تیکه‌تیکه هم بکنی حاضر نیستم به مردم بهتون بزنم.
0A
خداداد هم اون روز مدتی باهاش صحبت کرد و جمال به اون قول داد تا اونجا که ممکن باشه کمکش کنه
2N
من نمی‎تونم با تو کار کنم والتر، نمی‎تونم
3S
پسره خاخام کجا رفت؟
0A
چی؟
4W
می‌شنوی چی می‌گم؟
0A
اون از رعدوبرق غول‎ها که گروم‌گروم از پله‎ها پایین میان، آشغالاشونو پرت می‎کنن تو راهرو.
0A
اون دختر متین و در عین حال جذابیه
2N
گاهی اوقات تعجب می‎کنم.
3S
آه چه وضع بدی گیر کردم
3S
برای استقبال رفتم به ایستگاه راه آهن و ایشونو به اینجا آوردم
2N
و از اعمال زشت و خودخواهانۀ اون به شدت رنج میکشه
2N
تحصیلات حوزوی در کنار تحصیلات آکادمیک، از سال 1327 مطرح می‌شه
2N
گمشو
0A
در این خانه پدر و عموها خشت می‎زدند، بنایی می‎کردند
2N
این مسئله باعث ناراحتی الیزابت می‎شه
2N
از ادارۀ پلیس؟
4W
عزیزم تو از همه بهتر می‌نویسی و همه آماتورهایی بیش نیستند.
0A
سوارانی که هر کدام از آن‎ها برابر چهار سوار شما هستن
0A
شاید کافی نبوده
3S
ابتدا این سینه و ران مرغ را که قبلاً پاک کرده و شسته‎ایم در روغن تفت می‎دهیم
2N
البته تو هم باید به اتفاق او بری و برای منزل دادن اونا به برنیس کمک کنی
2N