Datasets:
SLPL
/

Search is not available for this dataset
text
stringlengths
8
240k
عروسک افتتاح شد عکس
نگاهی به سریال آسمان همیشه ابری نیست
پول‌سازترین بازیگران مرد هالیوود در سال دو هزار و ده ! !
پول‌س ازترین بازیگران مرد هالیوود در سال دو هزار و ده ! ! ادامه مطلب
شهرام حقیقت دوست
نام شهرام حقیقت دوست تاریخ تولد یک هزار و سیصد و پنجاه و یک مدرک تحصیلی کارشناس رشته تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی . . بازیگری را از سال یک هزار و سیصد و هفتاد و سه و با بازی در نمایش پسر کارون امیر دژاکام ، یک هزار و سیصد و هفتاد و سه شروع کرد و با بازی در مجموعه تلویزیونی مهر خوبان یوسف سیدمهدوی ، یک هزار و سیصد و هفتاد و چهار به تلویزیون آمد . تنها تجربه سینمایی شهرام حقیقت دوست بازی در نقش کوتاهی در فیلم درخت گلابی داریوش مهرجویی ، یک هزار و سیصد و هفتاد و شش است . بازی روان او در مجموعه‌های تلویزیونی و بخصوص در مجموعه خط قرمز یک هزار و سیصد و هفتاد و نه نشان از توانایی‌های او دارد . او هنوز فرصت خودنمایی در عرصه سینما را پیدا نکرده است . بازی متفاوت او در فیلم عطش یک هزار و سیصد و هشتاد و یک به دلیل ضعف در شخصیت‌پردازی به چشم‌ها نیامد . نقش آفرینی بسیار زیبای او در فیلم جنایت محمدعلی سجادی ، بازی ماندگاری در کارنامه او به یادگار گذاشت . با آن چشمان وحشی که شمایلی از یک گربه را به یاد مخاطب می‌اندازد به خوبی توانست مسیر ترقی و پیشرفت را پیدا کند . شهرام از صحنه نمایش آمد و به خوبی در هر سه مدیوم سینما ، تلویزیون و تئاتر درخشید ، چهره او بیشتر به نقش‌هایی می‌خورد که دچار حق‌کشی شده‌اند و در پی انتقام بر آمده باشند . اما با ابن همه او هیچ‌گاه چهره اول یک کار سینمایی در خور نبود . شهرام کارشناس رشته تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی است که در سال یک هزار و سیصد و پنجاه و یک متولد شده است . بازیگری را از سال هفتاد و سه و با نمایش پسر کارون به کارگردانی امیر دژاکام آغاز کرد و با مجموعه تلویزیونی مهر خوبان به کارگردانی یوسف مهدوی پا به جعبه کوچک گذاشت . اولین حضور سینمایی‌اش معطوف به نقشی کوتاه در درخت گلابی به کارگردانی داریوش مهرجویی می‌شد که جای دیدن برای او در خود نداشت . پس از آن در مجموعه اول و دوم داستان یک شهر دو اپیزود را بازی کرد که مورد توجه قرار گرفت و بعد به تیم بازیگران هم‌سفر پیوست این مجموعه تلویزیونی دیگر به کارگردانی قاسم جعفری بود که در سال هشتاد ساخته شد ، داستان‌های اجتماعی این مجموعه مورد توجه قرار گرفت و همین باعث شد تا بازی او هم به خوبی مورد ارزیابی قرار گیرد قاسم جعفری تحت تأثیر بازی او قرار می‌گیرد و نقش اصلی را در سریال بعدی‌اش یعنی در خط قرمز به او می‌دهد و او با یک تیم از بازیگران جوان و تقریباً نا شناس داستانی دیدنی می‌آفرینند . شهرام به خاطر داشتن نقشی پررنگ بیشتر از سایر همبازی‌هایش به چشم آمد و توانست نقدهای مثبتی درباره بازی خود به دست بیاورد . نقش شهرام در این مجموعه شباهت انکارناپذیری به چهره خاص او داشت و اصلاً قواره خود او بود . دیگر مجموعه‌ای که همان سال کار کرد شب آفتابی بود که نتوانسته بود موفقیتی همپای خط قرمز داشته باشد . پس از ان دوباره به سینما بازگشت ، اما این بار در نقشی طولانی‌تر در ساخته‌ای از محمد حسین فرح بخش با نام عطش که در آن با بهرام رادان هم‌بازی بود . فیلم ماجرای چند دزد است که پس از انجام موفقیت‌آمیز کارشان و سرقت یک جواهر فروشی به یکدیگر نارو می‌زنند و شهرام نیز بازی متفاوت و خوبی را از خود به نمایش می‌گذارد همان سال در دو فیلم دیگر هم ظاهر می‌شود ابتدا در غوغا ساخته سعید سهیلی بعد هم در جنایت به کارگردانی محمد علی سجادی . غوغا برای او کاری انجام نمی‌دهد . اما در جنایت هم بازی خوبی را از او به نقش یک دزد شاهد هستیم که در تقابل با میترا حجار با قدرت نمایی خودش را بالا می‌کشد و تقریباً فیلم را بر نام خود تمام می‌کند . شخصیت او در طلسم‌شدگان به ساخته داریوش فرهنگ در سال هشتاد و دو چیزی بیش از سایر نقش‌هایش نداشت ، اما در همان کلیشه همیشگی نیز خوب بازی می‌کند . فیلم جای کار فراوانی برای کارکتر او داشت و او هم به خوبی از این فرصت استفاده می‌کند . مجموعه جز کارهای پر مخاطب قرار می‌گیرد و دوباره نام شهرام به عنوان یک چهره مناسب مجموعه‌های تلویزیونی بر سر زبان‌ها می‌افتد . در سال هشتاد و سه در همکاری مجدد با محمد علی سجادی فیلم تردست را بازی می‌کند که باز هم نقش یک دزد نصیبش می‌شود . آخرین کاری که در آن به بازی پرداخته در چند می‌گیری گریه کنی ؟ به کارگردانی شاهد احمدلو که در آن با الناز شاکر دوست و با ابوالفضل پور عرب هم‌بازی شده است .
گالری عکس فیلم بیگانه
بیگانه با مضمون پلیسی اجتماعی در لواسان ، جاجرود ، گرمسار ، شهریار و تهران در سی لوکیشن تصویربرداری شد .
علی اوسیوند در بیگانه
رضا کیانیان در بانوی شهر ما
کیانیان که سال هفتاد و هفت در فیلم روبان قرمز ابراهیم حاتمی کیا به ایفای نقش پرداخت ، بعد از دوازده سال دوباره با این کارگردان همکاری می‌کند .
براد پیت در فیلم آنجلینا جولی
آنجلینا جولی ، در اولین تجربه کارگردانی خود که در هانگری فیلم‌برداری می‌شود ، برای براد پیت هم نقشی در نظر گرفت . او و این ستاره خوش‌تیپ هالیوود شش فرزند دارند .
براد پیت چهل و شش ساله ، صبح روز چهارده نوامبر با لباس رسمی در صحنه فیلم‌برداری حاضر شد . یک منبع به مجله هفتگی آمریکا گفت آنجلینا او را استخدام کرده است .
در همین حال آنجلینا اقرار کرده است که که در ابتدا قصد داشته فقط دو فرزند داشته باشد . او در مجله‌وگو گفت من فقط برای دو فرزند برنامه‌ریزی کرده بودم ولی شما باید بدانید که از عهده چند فرزند بر می‌آیید و رابطه بچه‌ها با یکدیگر چگونه خواهد بود
ممکن است شما یک فرزند داشته باشید ولی خواسته‌های همان یک فرزند آنقدر زیاد باشد که همه وقتتان را پر کند و شما به ا ین نتیجه برسید که اگر فرزند دیگری داشته باشید نمی‌توانید به اندازه کافی به او توجه کنید . اما ما احساس کردیم می‌توانیم مسئولیت فرزندان بیشتری را برعهده گیریم و حالا ما یک خانواده پرجمعیت و خیلی خیلی شاد داریم .
جولی گفت پیت که در تاریخ هجده دسامبر چهل و هفت ساله می‌شود ، بی‌نهایت خوش‌تیپ و جذاب است .
او افزود وقتی درباره او فکر می‌کنم می‌بینم که او یک دوست خیلی خوب و یک پدر فوق‌العاده است . وقتی او را با فرزندانمان می‌بینم بیشتر از وقت‌های دیگر به این نتیجه می‌رسم که واقعاً خیلی دوستش دارم .
امانت با ارزش عشق
قسم خوردم که پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم اما جاده عشق همراهی نمی‌کند قسم خوردم که همراه تو آرامش دریای عشق را حس کنم اما دریای عشق سرابی بیش نبود قسم خوردم تا لحظه مرگ ، عشقی جز تو در قلبم نباشد اما حس می‌کنم تو عشقم را فراموش کرده‌ای قسم خوردم تنها امید قلب بی‌قرارم ، نگاه چشم‌های مهربانت باشد اما تو نگاه زیبایت را از من دیوانه پنهان می‌کنی قسم خوردم تا آخرین نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم اما می‌دانم که تو دیگر دوستم نداری قسم خوردم جز عشق تو ، هیچ عشقی را به سراچه قلبم راه ندهم اما فهمیدم که تو معنای عشق مرا از یاد برده‌ای قسم خوردم از غم عشق تو دیوانه شوم و بمیرم اما فهمیدم که حتی برای مردن هم خیلی دیر شده خیلی ! شاید هیچ وقت احساس مرا درک نکنی و عشق مرا نادیده بگیری اما سوگند یک عاشق ، هرگز شکستنی نیست پس باز هم قسم می‌خورم که هرگز و هرگز سوگندهایم را نشکنم و تا پای جان عاشق بمانم و عاشق بمیرم می‌دانم کوله ام سنگین و دلم غمگین است اما تو دلواپس نباش نیامدم که بمانم
چه لحظات سختی است بیاد آوردن لحظات آشنایی
وقتی که دیگر نیستی
شب یلدا یا شب چله
مراسم نوئل و بابا نوئل
ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبت‌های خدایی و غم و اندوه و تیره دلی را از پدیده‌های اهریمنی می‌پنداشتند . مراسم نوروز ، جشن مهرگان ، جشن سده ، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنت‌های دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است که ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شکرانه بازیافتن آزادی ، جشن برپا می‌ساختند و پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی و داد بر ستم را گرامی می‌داشتند . شب یلدا نیز یکی از این موارد است . در دوران کهن ، شب مظهر تاریکی و تباهی و وحشت بوده و اغلب سعی می‌کردند که شب هنگام با افروختن آتش و افزودن نور ، خانه روشن باشد . تا پلیدی و تباهی در آن راه نیابد . شب یلدا طولانی‌ترین شب‌ها است . یعنی تسلط تاریکی بر زمین از تسلط نور خورشید و روشنایی می‌کاهد . و چون فردای این شب روشنایی بر ظلمت غالب و روز طولانی می‌شود ، ایرانیان تولد دوباره خورشید را که مظهر روشنایی است جشن می‌گیرند .
در ایران کهن هر یک از سی روز ماه ، نامی ویژه دارد ، که نام فرشتگان است . نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست . در هر ماه روزی را که نام روز با نام ماه یکی باشد ، جشن می‌گرفتند .
دی ماه ، در ایران کهن ، چهار جشن ، وجود داشت . نخستین روز دی ماه و روزهای هشتم ، پانزدهم و بیست و سوم ، سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود . و در این سی روز ماه ، سه روز آن دی نام دارد و هر سه روز را در گذشته جشن می‌گرفتند . امروز از این چهار جشن تنها شب نخستین روز دی ماه ، یا شب یلدا را جشن می‌گیرند ، یعنی آخرین شب پاییز ، نخستین شب زمستان ، پایان قوس ، آغاز جدی و درازترین شب سال .
یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است . واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید مهر و میترا و رومیان آن را ناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهر شکست‌ناپذیر نامند .
آیا می‌دانید حکایت درخت کریسمس و ستاره بالای آن چیست ؟
از منابع رومی می‌دانیم که پیران و پاکان در این شب به تپه‌ای رفته ، با لباس نو و مراسمی از آسمان می‌خواستند که آن رهبربزرگ را برای رستگاری آدمیان گسیل دارد و باور داشتند که نشانه زایش آن ناجی ، ستاره ایست که بالای کوهی به نام کوه فیروزی که دارای درخت بسیار زیبایی بوده است ، پدیدار خواهد شد .
ظاهراً پس از مسیحی شدن رومیان ، سیصد سال بعد از تولد عیسی مسیح ، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زادروز عیسی پذیرفت ، زیرا ، موقع تولد او دقیقاً معلوم نبود . از این‌روست که تا امروز بابانوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر می‌شود و درخت سرو و ستاره بالای آن هم یادگار مهری‌هاست ،
همچنین گفته می‌شود وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت ، در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی ، روز بیست و یک دسامبر سی آذر به عنوان تولد میترا جشن گرفته می‌شد . ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباهی که در محاسبه روز کبیسه رخ داد . این روز به بیست و پنج دسامبر انتقال یافت
آیین شب یلدا یا شب چله
صدای پای یلدا آرام آرام به گوش می‌رسد . پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها خانه را برای استقبال از فرزندان می‌آرایند و فرزندان و نوه ها نیز از آن سوی برای دیدار بزرگان خانواده بی‌قرارند .
برگزاری مراسم یلدا ، آیینی خانوادگی است و گردهمایی ها به خویشاوندادن و دوستان نزدیک محدود می‌شود .
ایران کشوری با فرهنگی غنی است که مردمانش بنا به ذوق و سلیقه و طبیعت منطقه‌ای که در آن زیست می‌کنند هر یک برای برگزاری سنت‌های کهن آداب خاص خود را دارند
آیین شب یلدا یا شب چله ، خوردن آجیل مخصوص ، هندوانه ، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت ، تندرستی ، فراوانی و شادکامی هستند .
فال حافظ و شاهنامه‌خوانی یکی دیگر از رسم‌های شب یلدا ، فال حافظ گرفتن است اگر رسم ها و آیین‌های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم ولی فال حافظ گرفتن در شب یلدا در سده‌های اخیر به رسم‌های شب یلدا افزوده شده است .
شاهنامه‌خوانی و قصه گویی پدربزرگ و مادربزرگ دور کرسی برای کوچک‌ترها نیز از آیین‌های یلدا است که خاطرات شیرینی برای بزرگسالی آنها فراهم می‌آورد .
قصه این جوری شروع شد من و چشمات و ترانه
تو رو خواستن تا همیشه گریه و اشک شبونه
تو می‌دونی تا همیشه من به یاد تو می‌مونم
هرچه که ترانه دارم واسه ی چشات می خونم
واسه ی داشتن دستات لحظه هام پر از بهونه س
با تو بودن تا همیشه رویای عاشقونه س
دلم برای کسی تنگ است
که طلوع عشق را به قلب من هدیه می‌دهد
دلم برای کسی تنگ است
که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می‌کند
دلم برای کسی تنگ است
که تنم آن آغوشش را می‌طلبد
دلم برای کسی تنگ است
که قلب من برای داشتنش سال‌ها صبر می‌کند
از دوری نگاه تو می‌ترسم ، باید همیشه دور و برم باشی
دیوانه تو ام و تو هم باید ، تسکین روح دربدرم باشی
می‌خواهم از حضور تو پر باشد ، آغوش خالی ام ، بدنم ، روحم
پرواز در نگاه تو رویاییست ، وقتی که باز بال و پرم باشی
من چشم‌های قهوه ایت را هم ، در خواب‌های هرشبه می‌بینم
شاید توهمیست حضورت و ، در اصل توی قلب و سرم باشی
من دوست دارمت و تو می‌دانی ، این را همیشه گفته و می‌گویم
عاشق شدن بهانه خوبی شد ، تا تو همیشه همسفرم باشی
ای ناز ناز نازنین با نازنینان ناز کن
از ما رفیقان درگذر با نارفیقان ناز کن
ای راز باز پر طنین با نکته‌دانان یارشو
از بزم پیران درگذر با نوجوانان ناز کن
ای ساز ناز دلنشین با دلنوازان راز گو
از ما خموشان درگذر با عندلیبان ناز کن
ای شاهباز در کمین با بی‌نوایان یار شو
از ما گدایان درگذر با شهریاران ناز کن
ای جان جان عارفان بر شعر مؤمن ناز کن
از ما عزیزان درگذر با جان جانان ناز کن
دیشب به تمام فرشتگان کوچک گفتم
هنگامی که به تو رسیدم و گرمی دستانت را حس کردم ،
روزی که به تو رسیدم و تمام پنجره‌ها به سوی غم‌ها بسته شد ،
آن هنگام که با کوله باری از عشق به راه افتادیم تا زیر بید مجنونی که
پیمان عشق و دوستی بستیم ، به نظاره ی تمام هستی بنشینیم ،
هنگامی که قلب‌هایمان مالامال از عشق به یکدیگر است ،
ساعاتی که به تو خو می‌گیرم و دقایقی که از عطر یکدیگر سرمست هستیم
تمام شقایق‌های داغدار را بر سر ما بریزند
تمام مهربانی‌های عالم را نثار تو کنند و تمام دلتنگی ها را از دل کوچک تو بگیرند
اگر هنگام ورودت به این سرزمین فرشتگان کوچک به استقبالت آمدند و من
از این عالم سفر کرده بودم
یادت باشد که فرشتگان کلید تمام قفل‌های بسته ی درد و رنج‌های من را دارند
یادت باشد که من چشم به راه ماندم تا مردم
نذار بهت عادت کنم . جدایی سخته گل من
تو میری و یادت میره میشکنه تنها دل من
نذار بهت عادت کنم دچار یعنی موندگار
تو که نمیمونی پیشم داغت رو دلم نذار
کنار عطر روسریت نذار بهار و گم کنم
نذار که تو شب چشات را فرار و گم کنم
نهال عشق و بسوزون تا یه روزی درخت نشه
ما که بهم نمی‌رسیم حتی توی خواب خیال
قسمت ما یکی نشد حتی توی فنجون فال
باید از این دنیا رفت
در اینجا همه چیز تکراریست
اینجا عشق و محبت مرده
اینجا طبیعت مرده
باید رفت باید رفت
باید رفت به دنیای دگر
که محبت باشد