Datasets:
SLPL
/

Search is not available for this dataset
text
stringlengths
8
240k
من به جای دگری خواهم رفت
که در آن عشق به وسعت دریا باشد
باید رفت به جای دگر
که در آن پنجره دل
به روی گل سرخ باز می‌شود
من از یک شکست عاشقانه می‌آیم
بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند
شکست نه برای پنهان کردن است و نه بهانه پنهان شدن !
می‌گویند از صبح بنویس ، از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت ،
باران پنجره چشمانم را شسته است !
بی‌ستاره ام و زرد ، با طعم معطر پاییز . که حضورش تنها معجزه ی لحظه‌های تنهایی
قیمت وفا شاید گران‌تر از آن بود که بهانه دوست داشتنی زندگیم از عهده داشتنش
سقف اعتماد تعمیری است . مدام چکه می‌کند آغوش ترانه‌هایم همچنان از عطر تن او
که باید پر باشد ، خالیست
نمی‌توانم باور کنم نه رفتنش و نه ماندنش را
مهم نیست تمام سرزنش ها را می‌پذیرم ، به بهانه تولد حقایق غم‌انگیزی که درد را
به درد می‌آورد و آتش را می‌سوزاند
این دل دیوانه همیشه یک پادشاه مغرور حقیقی داشته است
اگر ترانه‌هایم ثمره ی تخیل بود ، به جنون نمی‌رسید اعتراضی نیست ! ! !
کسی که به او نمی‌رسد ، به جنون از او رسیده راضیست
خلاصه غم سنگینی است اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد اما همیشه حق با برنده ها
نیست ! می‌شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه‌های دنیا
قرار بود حقیقت را بگویم سخت است بی علاج است دانستنش آدم را کم کم
می‌کشد گریه شبانه می‌آورد اما همین است خبر کاملاً ناگوار و واقعی
اون یکی رو جز من داشت .
سکوت می‌کنم تا به خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته‌ام
گریه می‌کنم با شکوه مثل اقیانوس بلند مثل اورست
او نمی‌شنود و نمی‌داند که ماه ، خوشبختی مشترک همه بی‌ستاره‌هاست
یک سؤال کوچک می‌ماند برای پرسیدن از کسی که بی‌پاسخ‌ترین سؤال فکر
آشفته ی من است
چی کار کرد این دل ساده ام که از چشم تو افتادم ؟ ؟ ؟
روزی روزگاری یه دختری عاشق یه پسری شد روزها پشت سر هم گذشتن و هیچی عوض نشد جز
دخترو پسر که امروز بیشتر از دیروز عاشق می شدن . دختره پسره رو خیلی دوست داشت و همیشه
بهش می‌گفت که دوسش داره اما نمی‌تونست چیزی رو که ته دلش سنگینی می‌کرد به زبون بیاره .
چیزی که از گفتنش می‌ترسید یه آرزو بود یه آرزوی مبهم که گاهی وقتا رو دفترش نقاشی می‌کرد .
آرزویی که فقط پسره می تونست رنگش کنه
پسره هم دختر رو دوست داشت اما هیچ‌وقت اینو به زبون نیاورد . شاید یه جورایی بهش می‌گفت یا
جایی می‌نوشت یا کارایی می‌کرد که بهش بفهمونه که میخوادش‌اما اما نمی‌خواست شایدم
دختره خیال می‌کرد پسره باهاش می مونه وشونه هاش تکیه گاه اشکایی می‌شه که از روز ازل واسه
روز به هم رسیدنشون تو چشماش جمع شده بود . اما زهی خیال باطل .
آخه دختره نمی‌دونست هر بهاری خزونی ام داره واسه همین وقتی فصل سرد عاشقی رسید
نتو نست تحمل کنه و تموم عاشقو نه هاش رو یه‌جا تقدیم پسره کرد اما پسره همه عاشقو نه
های دختر رو پاره کرد . دیگه اونو نمی‌خواست‌انگاری دستاش سردتر از زمستون شده بود . اما
اما ته دلش هنوز گرم بود . ته دلش . نمی‌دونست چی‌کار کنه هی با خودش کلنجار می‌رفت . اما
بالاخره تصمیمش رو گرفت . چمدونه احساسش رو برای همیشه بست تا بره و رفت
انگار روزگار بازی سختی رو با دختره شروع کرده بود و دختر باخت
زمانی روحش رو به‌عشقش و حالا عشقش رو به روزگار
هنوزم که هنوزه دریا قطره هاش رو از چشمای دختره وام می‌گیره
چشم چشم دو ابرو ، نگاه من به هر سو
پس چرا نیستی پیشم ! ؟ نگاه خیس تو کو ؟ ؟ ؟
گوش گوش دوتا گوش ، دو دست باز ، یه آغوش
بیا بگیر قلبمو ، یادم تورا فراموش
چوب چوب یه گردن ، جایی نری تو بی من !
دق می‌کنم می‌میرم ، اگه دور بشی از من
دست دست ، دوتا پا ، یاد تو مونده اینجا
یادت میاد که گفتی ، بی تو نمی‌رم هیچ جا ! ؟
من ؟ ؟ ؟ من ! ؟ یه عاشق ، همون مجنون سابق
بوسه یعنی حس خوب طعم عشق
بوسه یعنی آغازی برای ما شدن
بوسه یعنی شادی و شور و نشاط
بوسه یعنی عشق خالی از گناه
بوسه یعنی قلب تو از آن من
بوسه یعنی تو همیشه مال من
یکی زد باز هم زخم زبانت
بزن مهر سکوتی بر لبانت !
برای سرفرازی در ره عشق
بنوش این زخم‌ها را ، نوش جانت !
با یاد تو ، جان کندن من با تن تب‌دار قشنگ است
بر شانه‌ام ان لحظه که غم می‌شود آوار قشنگ است
یخ بسته از اندوه تو ، دست و دل این خسته ، وگرنه
بر حال دل بی‌کس من گریه این تار قشنگ است
حالا که رد پای تو در وادی بیداری من نیست
خو کردن با خواب چو دیوانه به ناچار قشنگ است
ان لحظه که فریاد نگاه تو پر از شور و تمناست
بر سرخی لب‌های تظاهر گرت افکار قشنگ است
کفر است اگر بشکنم از بهر لبت روزه خود را
با قند لبان تو اگر وا کنم افطار قشنگ است
در آتش هجران تو جان دادن این مرد چه زیباست
مثل جسد بی‌کس من که بر دار قشنگ است
تقدیم به . ؟ ؟ ؟
شرایط مسابقه این مسابقه برای دانش‌آموزان دوم و سوم دبیرستان می‌باشد . دانش‌آموزان مایل به شرکت در این مسابقه می‌بایست تا نود و یک آدرس وبلاگ خود را به آدرس زیر ارسال کنند . مطالب بروز شده در وبلاگ باید درباره ریاضیات بوده و مطالب جدید دارای امتیاز بالاتری خواهند بود . قالب وبلاگ و تزیینات دیگر آن در امتیاز دهی لحاظ خواهند شد . با آرزوی موفقیت سر گروه ریاضی ایوب افشاری نژاد
هندسه میکوفسکی به افتخار ریاضی‌دان آلمانی هرمان مینکوفسکی نام‌گذاری شد . این فضا که به فضای مینکوفسکی یا فضا زمان مشهوره نقش مهمی در فیزیک بازی می‌کنه . در این فضا مینکوفسکی سه بعد فضا در هندسه معمولی را با بعد زمان ترکیب کرد تا به این وسیله بتواند منیفلد چهار بعدی را تشکیل داده و این‌گونه فضا زمان را نمایش دهد . در فیزیک نظری فضای مینکوفسکی اغلب در برابر فضای اقلیدسی قرار می‌گیرد . به طوری که فضای اقلیدسی تنها بعدهای مکان دارد و فضای مینکوفسکی علاوه بر آن بعد زمان نیز دارد . گروه متقارن برای فضای اقلیدسی گروه اقلیدسی و گروه متقارن برای فضای مینکوفسکی گروه پوینکاره نامیده می‌شود . تاریخچه در سال یک هزار و نهصد و هفت ریاضی دان آلمانی هرمان مینکوفسکی فهمید که نظریه نسبیت خاص کشف شده توسط انیشتن را می‌توان با یک فضا زمان چهار بعدی زیباتر توصیف کرد که ترکیبی از سه بعد فضا و یه بعد زمان است . این روش ارائه شده به زودی در سال یک هزار و نهصد و هشتاد در بحث چهارگانها و چهارگانهای هیپر بولیک استفاده شد . در حقیقت فضای مینکوفسکی به عنوان یک ساختار ریاضی می‌تواند به صورت منفی حاصل ضرب چهارگانهای هیپربولیک در نظر گرفته شود . که با حفظ شکل خطی به صورت زیر است که توسط چهارگان هیپربولیک ضربی تولید می‌شود . ساختار معمولاً فضای مینکوفسکی یک فضای برداری حقیقی چهار بعدی است که با علامت ؟ ، ، ، به یک صورت خطی متقارن و ناتباهیده مجهز شده است . به عبارت دیگر فضای میکوفسکی یک فضای اقلیدسی کاذب با و است . اعضای فضای مینکوفسکی رویداد یا بردار چهار بعدی نامیده می‌شوند . این فضا اغلب با ، نشان نمایش داده می‌شود تا تأکیدی بر علامت ؟ ، ، ، باشد . اگرچه این فضا با علامت یا به طور ساده‌تر نیز نمایش داده می‌شود . این شاید ساده‌ترین مثال از یک منیفلد ریمانی کاذب باشد . ضرب داخلی مینکوفسکی ضرب داخلی این فضا مشابه ضرب داخلی فضای اقلیدسی است . فرض کنید یک فضای برداری حقیقی چهار بعدی باشد . ضرب داخلی مینکوفسکی نگاشت ؟ ؟ با دو بردار ، در است ما ؟ ، را به عنوان عدد حقیقی تعریف می‌کنیم که در خاصیت‌های و و صدق می‌کند خاصیت خطی بودن ؟ ، ؟ ، ؟ ، برای همه ؟ و ، ، در خاصیت تقارنی ؟ ، ؟ ، خاصیت ناتباهیدگی اگر ؟ ، برای همه ؟ آنگاه تذکر این ضرب داخلی در معای متداول نیست ، چون همیشه مثبت نیست یعنی نرم مینکوفسکی بردار که با نمایش داده می‌شود و برابر ؟ ، است نیاز نیست که همیشه مثبت باشد .
علامت نام تاریخ اولین استفاده اولین نویسنده‌ای که علامت را استفاده کرده است . ؟ جمع و تفریق یک هزار و سیصد و شصت
یک هزار و چهارصد و هشتاد و نه اولین ظهور این علائم در چاپ
ژوهان ویدمن ؟ رادیکال برای ریشه دوم
یک هزار و پانصد و بیست و پنج بدون سرکش روی رادیکال
کریستف رودولف پرانتز برای گروه‌بندی اولویت دار
یک هزار و پانصد و چهل و چهار در یادداشت‌های دست‌نویس
یک هزار و پانصد و پنجاه و شش نیکولو تارتالیا تساوی
یک هزار و پانصد و پنجاه و هفت
رابرت ریکرده ضرب
یک هزار و ششصد و هجده
ویلیام آوترد جمع تفریق
یک هزار و ششصد و بیست و هشت ؟ تناسب ؟ رادیکال برای ریشه ام
یک هزار و ششصد و بیست و نه
آلبر ژیرار بزرگ‌تر و کوچک‌تر
یک هزار و ششصد و سی و یک
توماس هریوت توان
یک هزار و ششصد و سی و شش استفاده از اعداد رومی به عنوان توان
یک هزار و ششصد و سی و هفت به شکل فعلی رنه دکارت ؟ ؟ رادیکال برای ریشه دوم