context
stringclasses 2
values | question
stringlengths 20
40
| answer
stringlengths 1
163
⌀ | answer_start
int64 -1
7
|
---|---|---|---|
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نماند غیر خراسان دیاری از ایران که شوکتش نه در آنجا صلای احسان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دهم به مردم آن ملک مژده کز عدلش کلید فتح خراسان، شه خراسان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو طرح سان سپه، در کنار جیحون ریخت؛ چو عرض لشکر، در دشت زابلستان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به بانگ ولوله، پورپشنگ را لرزاند! فشار زلزله، بر خاک پور دستان داد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز نور و ظلمت هم، صبح و شام تا برهند به دست شحنهٔ گردون، ز عدل میزان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کرم نگر، که چو آباد کرد عالم را خرابه از دل دشمن به جغد تاوان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کرا قرین تو گویم ز خسروان، که فلک تو را ز عدل و کرم امتیاز از اقران داد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سپهر، کام دل هر که را که مشکل دید؛ نگاه گوشهٔ چشم تو داد و، آسان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
متاع ملک، که شاهان گران خریدندش؛ چو دید لایق آنت، زمانه، ارزان داد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز خار، شحنهٔ عدلت شکنجهای آراست؛ که بلبلی نکند از گل گلستان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حمایتت، چو به نظم زمان کرد اقبال؛ عنایتت، چو به کار سپهر سامان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به اقویا، ضعفا را چو میر و سرور ساخت؛ به اغنیا، فقرا را چو بار و مهمان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به پیش بلبل بیبال، باز بال افگند؛ به کام برهٔ بیشیر، شیر پستان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو دید، صعوهای افتاده از آشیان بیپر؛ امین عدل تواش، جا به چشم ثعبان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو دید از گله وامانده گوسفندی لنگ؛ شبان حفظ تو، جایش به دوش سرحان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به دستیاری جود، آن قدر که در همه عمر؛ به خلق، حاتم و یحیی و معن و قاآن داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به یک دقیقه، گدای سرای احسانت؛ به سایلان جهان، صدهزار چندان داد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه نوحی و، بودت تیغ، کشتی و دریا؛ گهی رهاند ز طوفان، گهی به طوفان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نیی کلیم و، دو دستت ز جام و نیزه بود؛ که یاد از ید بیضا، نشان ز ثعبان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
روان رستم و آرش، به موکب تو روان؛ جلادت تو، چو رخش ستیز جولان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همانت تیغ کج و، رمح راست پیش آورد؛ همینت تیز ز ترکش، کمان ز قربان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز چرم ببر بیان، خصم پوشد از خفتان؛ چو رستم از دم تیغ تو بایدش جان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چرا که ببر، چو خود جان نبرد از دستت؛ چه سود از آنکه به غیری ز چرم خفتان داد؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زهی خدنگ ز بان آورت، که گاه جدل؛ جواب خصم دغل، از زبان پیکان داد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شدند دوست، همه دشمنانت آخر، چون دل رحیمت از اول خدای رحمان داد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خدا یگانا، از راه لطف عام، ایزد؛ سه چار مزرعهام در قم و صفاهان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ولیکن، از ستم آسمان، در آن مدت که داشتند رعایا ز جور سلطان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نکشتم و، چو دل دشمن تو گشت خراب؛ کنون خدا چو تو را جل شأنه این شان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کسی که قادر یکروزه قوت خویش نبرد کنون تواند یکساله خرج دیوان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کسی که مالک یک مشت خاک نیز نبود کنون ز ریع ده من، اجور دهقان داد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چه میشود که نوازی مرا به فرمانی که هیچکس نتواند جواب فرمان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
اگر من از مدد بخت خرم تو کنم زراعتی و توانم خراج سلطان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چه بهتر، ارنه بفرما که هرکه ملکم کشت دهد چو ریع، نگوید ز راه احسان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در این قصیده، که رشک لآل عمان است نخست محتشم از نظم زیب دکان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به این بضاعت مزجاة خامهٔ من نیز نثار بارگهت کرد و، نظم دیوان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
فقیرم و متزلزل ز محتشم، چه کنم؟! توانم ار چه جواب ظهیر و سلمان داد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ولی خوش است دل من، به اینکه داده استم نثار خود به تو من، او به میر میران داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همیشه تا ز نسیم بهار و باد خزان توان طراوت باغ و شکست بستان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به دوستان مدهاد ایزدت به جز دل جمع به دشمنان تو چون خاطری پریشان داد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
الا ای معنبر شمال مورد که جسم لطیفی و روح مجرد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گهی از دمت، دلگشایی معاین؛ گه از مقدمت، جانفزایی مشاهد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم از تست، روی شگرفان مصفا؛ هم از تست، موی عروسان مجعد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز انفاست، ای مایه ی زندگانی؛ که قصر حیوة از تو باشد مشید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شوند امهات درختان حوامل بنات نبات از حوامل مولد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شمرهای لبریز، در تیر و در دی؛ ز سبزه مخطط کنی، از یخ امرد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گهی از تو شیرازه ی گل مجزا گهی از تو اوراق لاله مجلد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه صباغی، اما درین سبز گلشن؛ که طاقش گه ازرق بود گاه اربد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز تو خیری اصفر بود، برگش اخضر ز تو لاله احمر بود داغش اسود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز تو بارگاه بلند سلیمان فگندی همی سایه بر فرق فرقد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تویی پیک یعقوب و یوسف، ز یاری نیارد کسی ره کند بر تو مسند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز کنعان بری جانب مصر نافه ز مصر آوری سوی کنعان طبرزد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گهی بر دمی در تن خاک مرده ز تو روح تا زنده گردد مجدد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گه از جیب شاخ، آفتاب گل آری؛ گه آبش چو لؤلؤست، رنگش چو بسد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نخوانم تو را، عیسی و موسی؛ اما تویی عیسوی دم، تویی موسوی ید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بشکرانه ی اینکه مطلق عنانی نه چون من بدام است پایت مقید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه مشغول چون من، به اندوه هجران؛ نه مأخوذ چون من، بقیدی مشدد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه مخذول چون من، بخذلان غربت؛ نه محبوس چون من بحبس مؤبد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سوی فارس، قصد ار بود از عراقت فیا خیر قصد و یا خیر مقصد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در آن خاک، شیراز شهری است شهره که از سبزه دارد بساط ممهد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سقی الله چه شهری، چو بحر و چه بحری؟! که جزرش نه پیداست از لطمه ی مد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ایا دی هر دادی، آنجا مهیا متاع اقالیم، آنجا منضد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جهان تیره، و آنجاست روشن چراغی؛ که هر قاصیدی را رساند بمقصد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چراغش مزاری که چون مهد شاهان در آن خفته بن موسی کاظم احمد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همان قطب الاقطاب، کز شوق گردش مه و مهر، گردند دایم چو فرتد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بنازم بمعمار طاق رواقش که یک گنبد افزوده بر هفت گنبد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بآن شهر شو، کاصفیا راست مسکن بآن شهر رو، کاولیا راست مرقد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مگر خضر، پیوسته آنجاست ساکن؛ که هر گمشده شد در آن خاک مهتد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بهر مصطبش، با دل پاک مستان؛ بهر مسجدش، روی بر خاک مسجد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بهر گوشه، مخموری افتاده از پا بهر صفه درویشی افگنده مسند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو در بزم اهل دلش بار یابی چو در جرگه ی بیدلان راهت افتد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز من ده سلامی، ز من بر پیامی بمجد دم احمد نسب، سید احمد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
که ای سید صاف طینت که داری باسم و برسم ارث از جد امجد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نشان سیادت، ز خلق تو لایح حدیث سعادت، بذات تو مسند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من رو صف ذات تو کردن، نیارم؛ نه ذاتت محاط و، نه وصفت محدد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چگویم که دور از تو چون است حالم شب و روز دل خون ز غم، دیده ارمد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
غمی داشتم، روزی از هجر یاران نه از امس آگاه بودم، نه از غد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
که از دوستان، دوستی آمد از وی شنیدم که با دوستان مؤید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کشیدی به شیراز رخت از صفاهان ز احبابت از پی جنود مجند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گزیدی سفر با رفیقان و رفتی به شیراز و از آذرت یاد نامد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در آن نامه کآورده بود، از تو، دیدم؛ بعذر فراموشکاری محمد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نوشتی که دیدند چون سردی دی شدندت ز احضاریاران مردد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم از سرد مهری است اینها، وگرنه ازین معنی آگه بود طفل ابجد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
که شد لازم ذات آذر حرارت نخواهد شد از سردی دی مبرد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وگر بود دم سردی من بحدی که آسان بدی دفع فاسد به افسد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همین عذر خوش بود، اگر می نوشتی سفر خوش بود، لیک بیدام و بیدد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نیم بی خبر، دانم اینقدر کز تو نشد نامه، زان عذر بیهوده مسود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ولی کاش میبودم آنجا که با تو شد این عذر از شهریاری ممهد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
عجب دارم از یاری شهریاری که شهری بیاری او شد مقید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بو مقودی از کمند وفایش بسی دوستان بسته دارد بمقود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرا ساخت محروم و، ننوشت عذرم؛ گمانم نه بیمهری از دی باین حد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گرش دیدمی، خواندمی بیخودانه باو چند بیتی، نه از غیر، از خود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
که ای فیض تو، همچو عیش تو دایم؛ که ای لطف تو، همچو عمر تو سرمد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه خواری خوش از گل، به بی بال بلبل؟! نه بد خوب از خواجه، با بنده ی بد؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه خواجه است کو بنده ی بی بهایی قبول افتدش اول، آخر کند رد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زبان، جز بوصفت شهادت نداده شنیده است تا گوشم آواز اشهد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه رنجید ه ام از تو، نه شکوه دارم مبادت دل از رنجش من مردد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
پس از آشنایی، نه بیگانه گردم؛ گرم کافر آید لقب، به که مرتد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دگر بشنو ای سید جید از من که بادت نهال جوانی مسند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شدی چون بخیر و سلامت مسافر شود کار تو با رفیقان مسدد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تماشای آن شهر، بادت مبارک نبینی چو بدبین، نه ای؛ از کسی بد!
| -1 |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.