context
stringclasses 2
values | question
stringlengths 20
40
| answer
stringlengths 1
163
⌀ | answer_start
int64 -1
7
|
---|---|---|---|
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تو را گویم، استاد گفت آنچه با من؛ بفرزند گفت اب، شنید آنچه از جد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ببین ز آب رکنی و باد مصلی همه فیض بیمر، همه لطف بیحد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز صورت مزن دم، چو معنی شناسی؛ بود فارغ از جسم، روح مجرد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو فردوس، از سرو باغش مشجر چو جنت، ز آیینه ی صرحش ممرد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر و بومش؛ از لاله و سبزه ی تر تو گویی که یاقوت رست از زبرجد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بهشتی و، در وی خرامان سراسر؛ چو حوران حورا، چو غلمان اغید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مگر بود ز آغاز کر و بیان را از آن آب میضاة از آن خاک معبد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مگر هست تا حشر روحانیان را از آن آب مشرب، وزان خاک مشهد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
منم بلبل و، خاک آن دشت گلشن؛ منم تشنه و، آب آن چشمه مورد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در آن روضه، از گلرخان سمنبر؛ در آن رحبه، از مهوشان سهی قد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نکویان شیرین لب عنبرین خط جوانان سیمین تن یا سیمین خد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو بینی، فراموشی از من مبادت؛ که خلد برین است و، باشی مخلد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مشو غافل، از خلق خاکی نهادش؛ که خاکی نهادند و خورشید مسند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همه عالم و عامی، از فیض خاکش؛ شد این عاشق از شوق و، آن عالم از کد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
اگر حالی، از اهل حال است خالی دهد یاد از ورد خاک مورد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم از روح سعدی و حافظ طلب کن؛ بتوفیق مسلک، بتحقیق مرصد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سلامی ز من ده، به اهل کمالش؛ خصوص آن فلک رتبه عقل مجرد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
که عقل از یکی صد شمارد مدیحش نگوید همان وصف او را یک از صد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سپهر امانی و نجم یمانی؛ که از شادمانی برد بهره سرمد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
علی شریف، آن ز هر عالی اشرف؛ ولی سعید آن ز هر والی اسعد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در اقلیم فقر و فنا، پادشاهی که هست از نمد تاجش، از پوست مسند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حماه الله، آن کو بچشم حمایت بسوی ضعیفان عاجز چو بیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دجاجه، نبیند گزندی ز اجدل زجاجه نبیند شکستی ز جلمد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حریفی که از لطف و قهرش مهیا شراب مهنا، حسام مهند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو با هم نشینید و دارید صحبت بکنجی، نه دیوی در آنجا و نه دد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
غنیمت شمارید، ای وصلتان خوش؛ ز من یاد آرید، ای هجرتان بد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تو دریایی و وصل او، فصل نیسان تو خورشیدی و، قرب او بعد ابعد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در آن شهر همصحبتان عراقی؛ که هستند افزون بحمدالله از حد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو بینی، سلامی ده از من بایشان؛ پس آنگه بتأیید صدق ای مؤید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بگو: ای کهن دوستداران یکدل بگو: ای نکو عهد یاران ذوالید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
روا نیست دانید در کیش یاری ز یاران دیرین فراموشی این حد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وگر عهدشان رفته بینی ز خاطر خدا را که بربند عهدی مجدد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو بندی ز نوعهد از من بهر یک بصد گونه سوگند میکن مؤکد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
که بیمهری از دوستان است ناخوش که بدعهدی از اهل دانش بود بد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رفیقا، شفیقا، انیسا حبیبا که وصف کمالت نگردد معدد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سکندر اگر بست ز آهن سد اکنون ز بحر خیالم که گنجی است معتد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز بس گوهر نظم کآرم، توانم که از تنگی قافیه ره کنم سد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ولی خارج آهنگ شد تار قانون شد آن دم که ساز دعا را کنم شد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
الا تا دمد ز آسمان نور یزدان الا تا بود در جهان دین احمد
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خدا سازدت کار و، لطف خدایی؛ محمد تو را یار و، دین محمد!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای سرو گل اندام من، ای نخل برومند؛ ای تلخ کن کام من، ای ماه شکر خند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای مرغ دلم فاخته و، نخل قدت سرو؛ وی طایر روحم مگس و، شهد لبت قند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای روی تو باغی، که جهان کرده معطر؛ وی موی تو زاغی، که زمن برده جگربند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای دل ز تو دربند، چو یوسف ز برادر؛ وی جان بتو خرسند، چو یعقوب بفرزند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای دیده ی تارم، بتماشای تو روشن؛ وی خاطر زارم، بتمنای تو خرسند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هر شب بودم آمدن بوی تو ارمان؛ هر روز بود آمدنم سوی تو اروند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون گل، رخت از تاب می افروخته تا کی؟! چون لاله، دل از داغ توام سوخته تا چند؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شد عمر و، شب هجر تو را روزنه؛ گویی دارد ز درازای بسر زلف تو پیوند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آیا بود آن روز که آیی بسرایم سایه بسر اندازیم ای سرو برومند؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نازان تر از ارباب عمایم، که شتابان هر جمعه خرامند به ایوان خداوند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دارای عجم، مملکت آرای کی و جم گردن زن بیدادگران، دادگر زند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
قاآن ملک جاه، فلک گاه، ولی خواه خاقان کریم اسم کرم رسم عدوبند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای خسرو ایران، سرو سرخیل دلیران؛، در بیشه ی شیران، تویی امروز ظفرمند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آن برده ی هندی است، بر ایوان تو کیوان؛ کاعدای تو را طشت ز بام فلک افگند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
برجیس، ز تنویر ضمیر تو منور؛ هم تیر، ز تدبیر دبیر تو هنرمند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در عیش تو، ناهید یکی چنگی، قوال؛ از جیش تو بهرام، یکی ترک صدق بند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مه، در صف پیکان تو، پیکی است فلک سیر؛ خور، در کف غلمان تو، جامی است می آگند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بس گلبن انصاف، که لطف تو ز سرکشت؛ بس خاربن ظلم، که عدل تو ز بن کند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جمعند کنون، بر درت از منعم و مفلس؛ دست کرمت بسکه زر و سیم پراگند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دل در براحباب تو، کاوه است و صفاهان؛ جان در تن اعدای تو، ضحاک و دماوند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای در روش داد و دهش، چشمی و گوشی نادیده و نشنیده خدیوی بتو مانند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
داغی است مرا بر دل و، بس داغ جگرسوز؛ دردی است مرا در دل و، بس درد زبان بند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رحم تو که عام است، شفیع آرم و گویم کآمد ز ادب دور بشاهان ز گداپند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
المنه لله، که سی سال شد اکنون؛ ایران شده از داد تو چون دامن الوند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هر رشته که بگسست ز بیداد حریفان داد ای عجب آن را دم شمشیر تو پیوند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از عدل تو، ایران، همه در امن و امان است؛ خورشید تو تا سایه بر این مملکت افگند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از خطه ی کرمان، همه تا دجله ی بغداد، وز ساحل عمان، همه تا ساحت دربند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بیچاره صفاهان، که یکی گرگ در آنجا چوپان شده، امسال بود سال ده و اند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شد سخره ی دونان، بغلط شحنه ی یونان؛ شد سفله ی گرگان، بخطا میر سمرقند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از بیم تو و ز رحم تو، هر ساله بدربار با گریه ی تلخ آمده، رفته بشکرخند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هر چند که آن نیست که او را نشناسی اما ز پدر نیست فزون دانش فرزند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ابلیس، شنیدی که چها کرد بآدم؟! هم باخت باو شعبده، هم داد باو پند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون دید که بر بوالبشر از وسوسه ره نیست؛ آخر ز بهشتش بدر آورد بسوگند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از محنت محکوم، هم آخر خبرش پرس؛ خشنودی حکام ز انصاف تو تا چند؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
داد است، نه بیداد که یک چند بود نیز حاکم ز تو غمناک و رعیت ز تو خرسند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از شهر دگر، گر چه ندارم خبر اما از رایحه خود رند شناسد تره از رند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زنهار، بدزدی دله، یک قافله مسپار ؛ لله، بگرگی یله رنج گله مپسند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تا هست حریف شه کابل، شه زابل؛ تا هست ردیف مه بهمن مه اسفند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
برنار خلیلت، چو بر آب حیوان خضر؛ بر آب حسودت، چو بنار سقر اسپند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای که چون از داد تیغت خون کند خون زیرغو در دل ارغون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای خداوندی کز اختر هر چه سعد خدمت آن طالع میمون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تا تو، نه کس نام اسکندر برد تا تو، نه کس یاد افریدون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خسرو بختت شب و روز از جلال تکیه بر شبدیز و بر گلگون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کرده مهر لطفت اندر مهرگان آنچه کانون در مه کانون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
روز و شب خضر و کلیمت هر یکی بزم چون رخسار بوقلمون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در ایاغ، آن آب حیوان ریزدت؛ در چراغ، این روغن زیتون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون نهی بر تخت شاهی پا، تو را هفت خدمت، گردش گردون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بام ایوانت بکیوان بسپرد آستانت را، ز تیر استون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ذکر برجیس از طرب در مجلست غمزدای سینه ی قانون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر درت بهرام را خنجر دهد در برت ناهید را خاتون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گوی زرین سازدت از قرص مهر بهر چوگان ماه چون عرجون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کاتبان بارگاهت، هر یکی گوشها درج در مکنون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هم ز حکمت لقمه ی لقمان خورد هم ز صنعت کار افلاطون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
فارسان رزمگاهت، هر تنی ز آتش تیغ آب دریا خون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تیغ بازان، کرده هامون کوهها؛ رخش تازان، کوهها هامون کند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ملک را، حکمت ز عدل آباد کرد خلق را، خلقت بخود مفتون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از تو دید ایران ویران رونقی کز هوا باغ جنان مجنون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جز دیار اصفهان، کش زنده رود خون ز غیرت در دل جیحون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بود مصر آن شهر و شد بیت الحزن حاکمش بس خلق را محزون کند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چیست حاکم، حاش لله ظالمی؛ کو چو دیوان کارها وارون کند!
| -1 |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.