context
stringclasses 2
values | question
stringlengths 20
40
| answer
stringlengths 1
163
⌀ | answer_start
int64 -1
7
|
---|---|---|---|
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گلشن رحمت و برق غضبش این جنانی کند، آن نیرانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رستم عهد، بشمشیر زنی؛ جم گیتی، به بلند ایوانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای غلامی سرایت، شاهی؛ وی گدایی درت، سلطانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
روز و شب، صرفه یی از هم نبرند عدلت آنجا که کند میزانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سبز گردد، همه گرکشت من است لطفت آنجا که کند دهقانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سیر گردد، همه گر چشم عدوست؛ جودت آنجا که کند مهمانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شیر از آهو رمد و، گرگ از میش حفظت آنجا که کند چوپانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
افگند بهر سیاست چون چین شحنه ی قهر تو بر پیشانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هیچ اسد، دم نزد از اسدی؛ هیچ سرحان نکند سرحانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دل آن و، جگر این گردد؛ خون زبیدستی و بید ندانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز کباب دل و بریان جگر کرده گاو و بره را مهمانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آن گیا را، که تو سازی سیراب، آن بنا را، که تو باشی بانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بودش سالمی، از باد خزان؛ بودش ایمنی، از ویرانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خاک راهت، گه تنها گردی؛ ابر جودت، گه ذر افشانی؛
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کندش ذره، همه خورشیدی؛ کندش قطره، همه عمانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
محو کرد آیت جودت ز جهان قصه ی حاتمی و قاآنی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
یافته معنی جود تو زیاد معن بن زائده شیبانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هست بزم تو بهشتی و، در آن؛ ساقیان را هنر غلمانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هست رزم تو، جحیمی و در آن؛ لشکری را صفت ثعبانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خاک بر فرق عدو افشانند چون بلشکر سر دست افشانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
روز هیجا که زهر سوی کنند سرکشان، میل جنیبت رانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سهمگین تیغ تو و، خون عدو؛ این نهنگی کند، آن طوفانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کنی از پیکر فرسان سپاه ای بسا جانوران مهمانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
فی المثل، خصم تو گر چو فرعون سحر سازی کند، افسون خوانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نیزه بر کف چو بمیدان آیی تو کلیمی کنی، آن ثعبانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گرمی کشمکش روز وغا چون دهد تیغ تو را عریانی؛
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کند ار خصم بود رستم زال کفن اندر تن او خفتانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آسمانی ز غبار افروزد چون شود تیز تکت میدانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرحبا، مرکب برق آیینت؛ که بود گرم سبکجولانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از افق، تا به افق گرتازیش؛ وز ره رفته عنان گردانی؛
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سمش آن گرد، که اول انگیخت گل شود از عرق پیشانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حکم حکم تو، که حاکم کردت؛ حکمت بالغه ی ربانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
امر، امر تو؛ کامیرت کرده است؛ قدرت کامله ی سبحانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نیست یارای مدیح تو مرا ای تو روحانی و من جسمانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
منکر نظم من و، دولت تو؛ این مجوسی بود، آن نصرانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
صاحبا، آنکه ز اهل سخنش نام شد هاتف اصفاهانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سید احمد، که همه عمر مرا، بود از همنفسان جانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در صفاهان، که فراموشش بود؛ بلبل ناطقه، بال افشانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نظم، از نثر نمیکردم فرق؛ سخنم را لقب هذیانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زانوری، فارس میدان سخن حاکم محکمه ی یونانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
این قصیده، که ز روز اول کس نیاورده مر او را ثانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خواند و بر گفتن من فرمان داد حاش لله، ز نافرمانی!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ساختم نامه، گرفتم خامه؛ در دو روز از مدد یزدانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بستم این دسته سمن کش بینی گفتم این تازه سخن کش خوانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شکر ایزد، که نیم از گفتار عاجز از انوری و خاقانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ندهی نسبت لافم، این من وین ابیوردی و این شروانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آذر، از ره مرو، ار دانایی که بود بیرهی از نادانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
انوری را چه زیان از سخنت؟! عربی را چه غم از عبرانی؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
باد تا هست لآلی بحری باد تا هست جواهر کانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هر که ساقیت، نخواهد مخمور هر که باقیت، نخواهد فانی
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گفتی: که دلت از عشق پیوسته غمین بادا تا بوده چنین بوده، تا باد چنین بادا!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از ناله ی من ای گل، آشفته مکن سنبل؛ گو پرده درد بلبل، گل پرده نشین بادا!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
صید دل از این وادی، دارد سر آزادی امید که صیادی، بازش بکمین بادا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
اغیار همی پویند، تا پیش منت جویند؛ حرفی بگمان گویند، ای کاش یقین بادا!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
افزود دگر امشب، زخم دل من زان لب؛ زان بیشترک یا رب، آن لب نمکین بادا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تا تیغ جفا بربست، صد کشته بهم پیوست؛ در صید کشی آن دست، چابکتر ازین بادا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
غیرت که ز پی پوید، وصلت بدعا جوید؛ هر چند که او گوید، گویم، نه چنین بادا!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دی کآن مه موزون رفت، دلخون شده در خون رفت! دین از پی دل چون رفت، جان پیرو دین بادا!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گشت این دل شورانگیز، ویران از توچون تبریز؛ این ملک خرابت نیز، در زیر نگین بادا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تاراج بدخشان گر، کرد آن لب جان پرور، آن زلف سیاه آذر غارتگر چین بادا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را گر بیتو زنده ماندیم، معذور دار ما را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من بیگناهم، اول جرمی بگو و آنگه خونم بریز؛ کآخر عذری بود جفا را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
یک آشنا ندیدم، کز راه آشنایی با آشنا بگوید، احوال آشنا را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون محرمان درگاه، مستند و لا ابالی با پادشه که گوید ظلمی که شد گدا را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دردی که با تو دارم، با هیچ کس نگویم؛ ترسم که روز محشر، گویند ماجرا را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کردم دعا بجانش، رفتم ز آستانش ؛ کس بود این گمانش، کاین است اثر دعا را؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گویند: بنده کشتن، بر پادشه شگون نیست؛ بگذر ز خون آذر، ای سنگدل خدا را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ ز آن روز نشد مایل دل سوی کسی ما را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گویند که: فردا شب باشد شب عید، اما امشب بگمان افگند، ابروی کسی ما را!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دانی که چه می بینم از دیدن غیر آنجا جز کوی خود ار بینی در کوی کسی ما را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ترسم بزبان آید، بیخود گله یی از تو؛ در مجلس خود منشان، پهلوی کسی ما را!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تا باغ همی رفتم، هر روز ببوی گل گم شد در باغ امروز، از بوی کسی ما را!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خوش آنکه از آن چوگان، بینند که در میدان؛ هر سو شده سر غلطان، چون گوی کسی ما را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون صید حرم بودم، آزاد زهر قیدی؛ دردام کشید آذر گیسوی کسی ما را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کنم شبها ازین پس پاسبانی پاسبانش را نهان از من شبی بوسد مبادا آستانش را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گذارم سر بپا، هر روز و هر شب پاسبانش را باین تقریب بوسم بلکه خاک آستانش را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نیارم بیتو ماند و دید مجلس را، خوش آن بلبل که پیش از رفتن گل کرد ویران آشیانش را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بباغی کآید از نو بلبلی، تا آشیان بندد نباید سنگ بر مرغ دگر زد، باغبانش را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو آن مفلس که گم شد گوهری در مخزن شاهش دلم در کوی او گم شد، چسان جویم نشانش را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز مژگان ترک چشمش بسته تیغ و، جان طلب دارد؛ ولی جز من نمی فهمد کس از مردم زبانش را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کنم هر شب در آن کو پاسبانان راز جان خدمت مگر روزی بمن تنها گذارند آستانش را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو چشمم بر شهیدانش فتد، در حشر آسایم چو ره گم کرده یی آذر که، بیند کاروانش را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرده بودم از غمت، بر سر رسیدی دی مرا؟ من ندیدم گر تو را، شادم که تو دیدی مرا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خون خود بخشیدمت، کز رشک وقت کشتنم؛ غیر چون کرد التماس من، نبخشیدی مرا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
امشب و امروز، کز روی تو چشمم روشن است در نظر ناید دگر ماهی و خورشیدی مرا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گفت: فردا ریزمت خون، هست فردا ای رقیب؛ روز نوروزی تو را، امشب شب عیدی مرا!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خسته بودم از غم، اکنون خسته تر گشتم زرشک؛ چون تو از اغیار حال خسته پرسیدی مرا!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ناامیدی بین، که غیر امیدواریهای خود گفت چندان، کز تو اکنون نیست امیدی مرا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بود از آب دیده ام راز دل آذر آشکار آه اگر امروز در کویش کسی دیدی مرا
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
درد دل گویم و، بر طبع گران است تو را چه کنم؟! گوش به حرف دگران است تو را!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مکن انکار دلم این همه، انگار که رفت؛ وز پیش دیده به حسرت نگران است تو را!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
غیر میخواهدم از کوی تو آواره کند وای بر حالم اگر میل بر آن است تو را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گر شبی با من غمگین گذرانی، چه شود؟! ای که ایام به شادی گذران است تو را!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آذری را که کنون از نظر انداختهای یکی از جملهٔ خونینجگران است تو را!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کی بود کی، رو به خاک آستان آرم تو را؟! نقد دل، با تحفهٔ جان ارمغان آرم تو را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
قوت پروازم ای صیاد چون سوی تو نیست آنقدر نالم، که سوی آشیان آرم تو را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چند غافل باشی از حال دلم؟ دل را کنون از تو آرم در فغان، تا در فغان آرم تو را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گر نیارم گل ز باغ آوردت، ای مرغ قفس چون روم آنجا، بیاد باغبان آرم تو را!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رخصت حرفی بده، ای بدگمان امشب؛ مگر گویمت یک حرف و، بیرون از گمان آرم تو را
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نالم اینک از تو، نالی چند از جانان دلا؟! تو به جان آوردی او را، من به جان آرم تو را!!
| -1 |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.