context
stringclasses 2
values | question
stringlengths 20
40
| answer
stringlengths 1
163
⌀ | answer_start
int64 -1
7
|
---|---|---|---|
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گرانی از سر کوی تو زود خواهم برد بیا که فرصت حرف، امشبی و فردایی است!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه پند واعظت از ره برد، نه نغمه ی چنگ؛ میان مسجد و میخانه، بیخطر جایی است!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چرا ز مرگ بنالم بخود، که تربت من بزیر سایه ی سرو بلند بالایی است؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
فغان، که درد تو آذر بکس نیارد گفت چو بندهای که گرفتار عشق مولایی است
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تیر تو کز استخوان ما جست بازی است کز آشیان ما جست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رازی که از اوست نازش عقل حرفی است که از زبان ما جست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آهی که درید پرده ی چرخ تیری است که از کمان ما جست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دارای درفش کاویانی دزدی است که از دکان ما جست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گفتیم که راز دل نویسیم آذر قلم از بنان ما جست!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وصل، که در هر نفسم آرزوست؛ جز تو نه از هیچکسم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تا تو بمجمل شنوی ناله ام همنفسی با جرسم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وصل تو گر در نفس آخر است از همه عمر، آن نفسم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نغمه سرای چمنم سالهاست ناله ی کنج قفسم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
داد رس من نشود هیچ کس غیر تو گر دادرسم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زان سرکو کاهل هوس ساکنند رفتن اهل هوسم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بلبلم آذر بگلستان عشق سوختن خار و خسم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
افغان که رفت جانم و جانانم آرزوست دردا که کشت دردم و درمانم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من تنگدل ز کنج قفس نیستم، ولی یک ناله در میان گلستانم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من قابل ملازمت محرمان نیم وین طرفه تر که خدمت سلطانم آرزوست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از حرف کفر و قصه ی ایمان دلم گرفت صلحی میان گبر و مسلمانم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرغ اسیرم، چمنم آرزوست بنده غریبم وطنم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خنده ی گل چیست؟ از آن غنچه لب خنده ی کنج دهنم آرزوست!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تشنه ی سرچشمه ی کوثر نیم رشحه ی چاه ذقنم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دور ز کویت، چو روم سوی خلد؛ نالم و گویم؛ وطنم آرزوست!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون کشی از خلق نهانم ز کین گفتنت آن دم که: منم آرزوست!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جان بدهم، گر تو بگویی بده از لبت این یک سخنم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دیده چو یعقوب شد آذر سفید یوسف گل پیرهنم آرزوست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گلی و بلبلی تا در چمن هست نشانی از تو و نامی زمن هست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نه چون سروت، نهالی در چمن هست نه چون لعلت، عقیقی در یمن هست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ندارند آگهی اخوان که راهی نهان از مصر، تا بیت الحزن هست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به کنعان بسته راه از رشک و غافل که غمازی چو بوی پیرهن هست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نبندد بلبل، آذر آشیانه بشاخی کآشیانی از زغن هست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر آستان توام، شب چو شد، فغانی هست که شب فغان سگی در هر آستانی هست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دلم پر است، دم نزع شکوه تا نکنم؛ بپرس حال مرا، تا مرا زبانی هست!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گمان این بمنت نیست کز تو شکوه کنم مگر هنوز بصبر منت گمانی هست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سگت برای چه افتاده در قفای رقیب؟! هنوز در تن من، مشت استخوانی هست!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مه من، از خبر مهر من بکینم کشت ولی ازین خبرش نیست کآسمانی هست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
پر است دامن خلق از گل و تهی از من باین گمان که در این باغ باغبانی هست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
براه عشق، همین پایه بس تو را آذر که گردی از تو بدنبال کاروانی هست!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آمدی، دیر و، دلم کز دوریت خون میگریست؛ زود رفتی و ندیدی، کز غمت چون میگریست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آنکه میخندید بر حالم، ز عشقت پیش ازین؛ گر به این زاری مرا میدید، اکنون میگریست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شب، به کویت گریه میکردم من و، بر حال من؛ هرکه را میدیدم آنجا، از من افزون میگریست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گریم از روزی که یار از دست قاصد میگرفت نامهٔ ما را، میخواند و به مضمون میگریست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گرنه، از خوی تو امشب داشت بیم آذر چرا گاهگاه از انجمن میرفت بیرون میگریست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
این ترک تیغ بسته ی بازو گشاده کیست؟! تاراج عمر می کند، این ترک زاده کیست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گر نیست در هلاک منش ایستادگی پس وقت مرگ بر سرم این ایستاده کیست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گر نیست قصد قتل منش از خدنگ جور این شوخ شخ کمان که بزین تکیه داده کیست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رفتی سواره، من ز قفایت، نگفتی: آه کافتاده از پی ام چو غبار این پیاده کیست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر بست راه چاره ز آذر زشش جهت این ترک تیغ بسته ی ابر و گشاده کیست؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کسی را چون به بیدادت شکی نیست هزارت دوست بود اکنون، یکی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بدشت عشق، صیادی است؛ کش دام تهی هرگز ز صید زیرکی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کسی کش صبر بسیار است داند که جور خوبرویان، اندکی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ندانم، از که خوردم زخم؛ اما به ترکش جز تو کس را ناوکی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بتن جایی ندارد آذر پیر که به روی جای سنگ کودکی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دردی دارم که گفتنی نیست ور گفته شود شنفتنی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
باغی است دلم ز داغت، اما باغی که گلش شکفتنی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
داند همه کس غمم، که عشقت گنجی است، ولی نهفتنی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
افسانه ی وصل تا نباشد چشمم شب هجر خفتنی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گردی است در آستانت آذر اما گردی که رفتنی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
غمت، که غیر منش با کس آشنایی نیست تو گر جدا شوی، او را زمن جدایی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خوشم که غیر، تو را دوش مینمود بمن؛ گمانش اینکه تو را با من آشنایی نیست!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چو رفتی از سر بالین من، دگر ز توام جز این امید که سوی مزارم آیی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خوش آنکه غیر بمن رنجش تو چون بیند ز ناز داند و گوید: ز بیوفائی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بیا که بی مه رویت بکلبه ی آذر اگر شب است، وگر روز روشنایی نیست
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سوخت دل، اما غبار کینه از کس برنداشت؛ حیرتی دارم ازین آتش که خاکستر نداشت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دوش در بزم تو دیدم غیر را و، زنده ام؛ این قدر هم صبر از من هیچکس باور نداشت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شب فرستادم ز سوز دل، بکویش نامه ها روز دیدم هر طرف مرغی که بال و پر نداشت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بود خلقی آگه از قتلم، که در بزم تو دوش؛ کم کسی میدید سوی من، که چشم تر نداشت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آذر، آن ساعت که آب از خنجر او میچشید مرد و در دل آرزوی چشمهٔ کوثر نداشت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
زبان، غمی که بدل داشتم نهان نگذاشت نهفته بود غمی در دلم، زبان نگذاشت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر آستانه اش ار سر گذاشتم چه عجب؟! بر آستانه ی او سر نمی توان نگذاشت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
علاج حسرت بلبل کند گلی که شکفت ز گلبنی که بر او زاغی آشیان نگذاشت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در این بهار کشیدم بسوی گلشن رخت بشوق آنکه گلی بو کنم، خزان نگذاشت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بود هوای تماشای باغی آذر را که روزگار گلش را بباغبان نگذاشت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دوشم بپرسش آمد و تا لب گشود رفت دردا که دیر آمد و، افغان که زود رفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون شاخ گل، بپهلوی من تا نشست، خاست؛ چون ماه نو، بدیده ی من تا نمود رفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بختم که سر ز خواب برآورده بود، خفت؛ سروی که سایه بر سرم افگنده بود رفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گفتم: کنم سجود بشکر قدوم او؛ دردا که بر نداشته سر از سجود رفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آمد زد آتشم بدل از آمدن، ولی زآن پیشتر که خیزدم از سینه دود رفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سودم جبین بخاک رهش، کآمد از کرم؛ ننشسته، از کنارم اما چه سود رفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نی نی نشسته بود و، حریفان بعرض حال تا داستان شکوه ی آذر شنود، رفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای که گفتی: ز در دوست درون نتوان رفت! شوق چون خضر ره ما شده چون نتوان رفت؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
عشق در کوی بتان، بسته طلسمی ز وفا؛ که توان رفت درون، لیک برون نتوان رفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای که داری هوس روی بتان در هر گام بسکه افتاده سر و ریخته خون نتوان رفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
پیش ازین ما، ز مقیمان دیاری بودیم؛ که ز ناسازی اغیار کنون نتوان رفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چشم لیلی نگهی، تا نزند راه کسی؛ همچو مجنون به بیابان جنون نتوان یافت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خاری ار نیست بدل، از پی گلرخساری کش بود سبزه ی خط غالیه گون نتوان رفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آذر این ره ره عشق است، اگرت خضری هست؛ مرو این راه، که بی راه نمون نتوان رفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حرف جورت، همه جا با همه کس خواهم گفت این حدیثی است که تا هست نفس خواهم گفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
برد صیادم ازین باغ و ز بیمهری گل حرفها دارم و در کنج قفس خواهم گفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تا نماند بسر کوی تو جز من دگری قصه ی جور تو با اهل هوس خواهم گفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
حال خود، کز پی آن قافله سرگردانم؛ چون بگوشم رسد آواز جرس خواهم گفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کنم آذر گله از دشمن اگر بینم دوست نیست گل ورنه دل آزاری خس خواهم گفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بر آستانه اش امشب خوشم که جانان گفت که دوش قصه ی محرومی تو دربان گفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شد آشکار، ز کم ظرفی حریفان راز وگرنه پیر مغان آنچه گفت پنهان گفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
غم نهانی من گفت با رقیب و دریغ ازین فسانه که مشکل شنید و آسان گفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نگویدت کسی احوال من، کجا رفت آن که بی بضاعتی مور، با سلیمان گفت؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز دیده برد غبارش نسیم مصر مگر نهفته قصه ی یوسف به پیر کنعان گفت
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چگویم و چه زمن بشنوی؟ که قصه ی عشق حکایتی است که نتوان شنید و نتوان گفت!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز رلف یار ندانم چه گفت آذر دوش که داشت حال پریشانی و پریشان گفت؟!
| -1 |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.