flash fire .
stringlengths
1
1.97k
فلاش آتش .
stringlengths
1
2.42k
i have come unto mine own , .
من به خودم آمده ام .
but mine own do not receive me .
اما مال من مرا نمی پذیرد .
what are the candles for .
شمع ها برای چی .
that my light may shine in the darkness .
تا نور من در تاریکی بدرخشد .
i feel sorry for him .
براش احساس تاسف می کنم .
hes completely crazy .
او کاملا دیوانه است
oh , mikkel .
اوه میکل
he goes around thinking hes jesus .
او به اطراف می رود و به عیسی فکر می کند .
will he ever be sane again .
آیا او یک بار دیگر عاقل خواهد شد .
its all that studying that has turned his head .
این همه مطالعه است که سر او را برگردانده است .
he should never have been made to study .
او هرگز نباید مجبور به مطالعه می شد .
i did it because he had a talent for it .
من این کار را کردم زیرا او استعداد آن را داشت .
you wanted to have a parson in the family .
می خواستی در خانواده یک کشیشی داشته باشی .
no , mikkel , thats not true , there are parsons enough .
نه ، میکل ، این درست نیست ، به اندازه کافی پارسون وجود دارد .
what we need is someone who can shake people up .
چیزی که ما نیاز داریم کسی است که بتواند مردم را متزلزل کند .
with johanness special abilities i thought he might be the spark .
با توانایی های ویژه جوهان فکر کردم که او ممکن است جرقه باشد .
that could fire christendom again from this farm .
که می تواند مسیحیت را دوباره از این مزرعه اخراج کند .
i prayed so earnestly that it be he , the prophet that should come .
من آنقدر صمیمانه دعا کردم که او باشد ، پیامبری که باید بیاید .
the reformer .
اصلاح طلب .
the renewer , yes . i prayed so ardently for it .
تمدید کننده بله من خیلی سخت برای آن دعا کردم .
but you see what has come of it .
اما می بینید که از آن چه آمده است .
well , i suppose wed better go back to bed . goodnight , father .
خوب ، فکر می کنم ازدواج بهتر است به رختخواب برگردیم . شب بخیر پدر
goodnight , my boy .
شب بخیر پسرم .
goodnight , father .
شب بخیر پدر
goodnight , anders .
شب بخیر اندرس .
ill just go and have a look at the sow .
بد نیست برو و نگاهی به خروس بینداز .
johannes will be himself again .
یوهانس دوباره خودش میشه
ive hoped and hoped he might , but hell never get any better .
من امیدوار بودم و امیدوارم که او ممکن است ، اما جهنم هرگز بهتر از این نیست .
why dont you believe so .
چرا اینطور باور نمیکنی
miracles dont happen any more .
معجزه دیگر اتفاق نمی افتد
nothing is impossible , if one prays to him for it .
هیچ چیز غیر ممکن نیست ، اگر کسی برای او دعا کند .
i have prayed and prayed and prayed , inger .
من دعا کردم و دعا کردم و دعا کردم .
then you must go on praying , .
پس باید بری نماز بخونی .
for jesus has promised what we pray to him for , he will give us .
زیرا عیسی آنچه را که ما برایش دعا می کنیم وعده داده است ، به ما خواهد داد .
i know , inger , i know . but what good have all my prayers done .
می دانم ، اینگر ، می دانم . اما چه خوب تمام دعاهای من انجام داده است .
how do you know what your prayers may have set in motion .
از کجا می دانی که ممکن است نمازت چه چیزی را به راه انداخته باشد .
pray , and go on praying , however little you feel it helps .
دعا کن و به دعا ادامه بده ، هر چند اندک احساس کنی کمک می کند .
goodnight , little granddad .
شب بخیر پدربزرگ کوچولو .
goodnight , inger . i think ill sit here a little while longer .
شب بخیر اینگر . فکر می کنم کمی بیشتر اینجا بنشینم .
goodnight .
شب بخیر .
i feel so sorry for your father .
برای پدرت خیلی متاسفم
im sorry for johannes .
برای یوهانس متاسفم
so am i , but .
منم همینطور ولی .
but what .
اما چی .
johannes is perhaps closer to god than the rest of us , .
یوهانس شاید از بقیه ما به خدا نزدیکتر باشد .
but your father .
اما پدرت .
i cant stand all his righteousness .
من نمی توانم تمام عدالت او را تحمل کنم .
i think you are being unfair .
من فکر می کنم شما بی انصافی می کنید
he has also been unfair to me .
او نیز نسبت به من بی انصافی کرده است .
he has never reproached you .
او هرگز شما را سرزنش نکرده است .
no , he kept quiet . but i could feel what he was thinking .
نه ساکت شد . اما میتونستم حس کنم به چی فکر میکنه .
i saw the look in his eyes .
نگاهش را در چشمانش دیدم
when i kept away from all the godliness here on the farm .
وقتی اینجا در مزرعه از این همه خداپرستی دوری کردم .
but mikkel , you believe in god , dont you .
اما میکل ، تو به خدا اعتقاد داری ، نه .
you know how i feel about all that , inger .
میدونی چه حسی نسبت به این همه دارم ، اینگر .
that you have no faith .
که ایمان نداری .
not even faith in faith .
نه حتی ایمان به ایمان .
but you have something else , something more important .
اما شما چیز دیگری دارید ، چیز مهمتری .
and what is that .
و آن چیست .
a heart , goodness .
یک قلب خوب .
i tell you , its not enough to have faith .
من به شما می گویم ، برای داشتن ایمان کافی نیست .
if one is not a good person at the same time .
اگر کسی در عین حال آدم خوبی نیست .
and thats what you are .
و این چیزی است که شما هستید .
but i have no faith .
اما ایمان ندارم
it will come .
خواهد آمد .
are you sure of that .
از این بابت مطمئنی .
yes . and then you will see how warm you will feel , .
آره . و آنگاه خواهید دید که چه احساس گرمی خواهید داشت .
a glow inside you and youll be so happy .
یک درخشش درونت و تو خیلی خوشحال خواهی بود .
its nice to be happy , isnt it .
خوشحال بودن خوب است ، اینطور نیست .
yes , inger girl and now we must sleep .
بله دختر اینگر و حالا باید بخوابیم .
goodnight , little girl .
شب بخیر دختر کوچولو .
goodnight , big boy of mine .
شب بخیر پسر بزرگ من .
karen , run out with that to the hens .
کارن با اون به مرغها فرار کن .
youll have to give me a bit of help .
شما باید کمی به من کمک کنید
with what .
با چی .
well , you see , anne and i were thinking of .
خوب ، می بینید ، آنا و من به این فکر می کردیم .
anders you havent fallen in love with the tailors anne .
اندرس تو عاشق خیاط ها نشدی آن .
yes . is there anything wrong with that , mikkel .
آره . آیا مشکلی در آن وجود دارد ، میکل .
you could have done much worse .
شما می توانستید خیلی بدتر انجام دهید .
worse .
بدتر .
yes . i dont mean theres anything against her , .
آره . منظورم این نیست که چیزی علیه او وجود دارد ،
shes a sweet girl .
او دختر شیرینی است
what would father think .
پدر چه فکر می کند .
thats where you two will have to help me , if you will , that is .
اینجاست که شما دو نفر باید به من کمک کنید ، اگر بخواهید ، یعنی .
yes , but what about her father . what will he say about it .
آره ولی پدرش چطور . او در مورد آن چه خواهد گفت .
you know , theyve got quite different ideas about religion .
می دانید ، آن ها عقاید کاملا متفاوتی در مورد دین دارند .
we love each other , it doesnt make any difference .
ما همدیگر را دوست داریم ، هیچ فرقی نمی کند .
yes , thats what we think too , mikkel and i , but .
بله ، من و میکل نیز همین را فکر می کنیم ، اما .
but but what , eh mikkel .
اما اما چه اه میکل .
im darned if i know .
لعنت می کنم اگر بدانم
listen now , will you help me or wont you .
حالا گوش کن به من کمک می کنی یا نمی خواهی .
of course well help you .
البته خوب به شما کمک کند .
why dont you go over and have a word with annes father .
چرا نمیروی و با آنس پدر حرف نمیزنی .
i dont think its any use talking to him .
فکر نمی کنم صحبت کردن با او فایده ای داشته باشد .
give it a try anyway .
به هر حال امتحانش کن .
well yes , i suppose i could .
خوب بله ، فکر می کنم بتوانم .
what do you think , inger .
نظرت چیه اینگر .
yes , give it a try .
بله امتحان کنید .
meanwhile , ill try to have a talk with your father .
در همین حال ، سعی کنید با پدرتان صحبت کنید .
that will be the most difficult part of it .
که سخت ترین قسمت آن خواهد بود .