context
stringclasses 2
values | question
stringlengths 20
40
| answer
stringlengths 1
163
⌀ | answer_start
int64 -1
7
|
---|---|---|---|
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای خضر ره عشق، غم ما مخور، اما این تازه ز ره گمشدگان، نوسفرانند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در بزم وصال تو، بخود میطپدم دل؛ از رشک دو چشمم، که برویت نگرانند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از باغ چه گل رفته که گلها همه آذر خونین مژه خونین دل و خونین جگرانند؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شب پره کو روز آفتاب نبیند روشنی دیده جز بخواب نبیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وادی عشق است، از فریب حذر کن؛ تشنه در این دشت جز سراب نبیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ساکن بزم تو، قدر وصل نداند گر چه در آب است ماهی، آب نبیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
محتشمان را، چه آگهی ز غم دل؟! چشم هما گنج در خراب نبیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آنکه بداغ فراق سوخته جانش ز آتش دوزخ دگر عذاب نبیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تا ز پی آهوی ختن نرود کس جیب و بغل پر ز مشک ناب نبیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
من ز ادب ننگرم بروی وی آذر یار بسوی من، از حجاب نبیند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
با هم افسوس بتانی که در این ملک شهند دست دادند که دستی بدل ما ننهند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دل و جان، از دو نگه میبری و دلشدگان یک نگه دیده و در حسرت دیگر نگهند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رسته از زاری ایشان ز جفایت خلقی عاشقان تو، ز ره گم شده و خضر رهند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
عافیت را بجهان قدر ندانند مگر آن گدایان که بهمسایگی پادشهند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ای که داری سر خون ریختن اهل وفا زین گنه کشتنیم من، دگران بیگنهند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کسی کز رشک نتواند که روزی با منت بیند چه خواهد کرد اگر شب دست من در گردنت بیند؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شهید عشق، وقتی دامنت گیرد، که در محشر نشانی جز نشان خون خود بر دامنت بیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چه میپرسی زمن، کز دوست ای همدم چها دیدی؟! الهی آنچه من از دوست دیدم، دشمنت بیند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ندارد دیده هر دم تاب دیدارت، مگر گاهی چو ماه از گوشه ی بام و، چو مهر از روزنت بیند!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به تن پیراهن صبرم قبا شد، دیده ام تا کی چو گل با هر خس و خاری بیک پیراهنت بیند؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
هزارت بلبل خوش نغمه هست و، آذر از غیرت نمیخواهد به جز خود بلبلی در گلشنت بیند
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گرت بخاک شهیدان گذار خواهد بود هزار چون منت امیدوار خواهد بود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سلام بندگیش از من ای صبا برسان گرت بمنزل سلمی گذار خواهد بود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
اگر چه بیگنهم میکشد، باین شادم که روز حشر زمن شرمسار خواهد بود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کسی که روشن ازو نیست کلبه ام/ گویم که: روز واقعه ی شمع مزار خواهد بود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
یاد باد آنکه ز یاری منت عار نبود یار من بودی و کس غیر منت یار نبود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
روز حشرم، تو گواهی که شب هجرم کشت کان شب ای دیده کسی غیر تو بیدار نبود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از دل آزاری رشک، آه کنون دانستم کآنچه زین پیش کشیدم ز تو آزار نبود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خواریم، کار رسانده است بجایی که رقیب با توام دید بهرجا، بمنش کار نبود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دلم از تاب کمند تو، چنین شد بیتاب؛ ورنه کی بود که این صید گرفتار نبود؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بلبلی دوش بدام آمد و در ناله ی او اثری بود که تا بود بگلزار نبود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بود امید نگه باز پسینش آذر ورنه جان دادنش از هجر تو دشوار نبود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دوشم، به اهل بزم سر گفتگو نبود من در خمار بودم و، می در سبو نبود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
پرسید: در دل تو ندانم چه آرزوست؟! غافل که در دلم بجز این آرزو نبود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جرم سگ تو نیست، گرت شب نبرد خواب او را مکش، که ناله ی من بود، ازو نبود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دوش آمدم که پای تو بوسم، ز بیم غیر راهی بخلوت توام از هیچ سو نبود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
میخوردم از فراق تو خون دوش وقت مرگ یعنی که بیتو آب خوشم در گلو نبود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
قاصد بگو: ز دوریت آذر سپرد جان ور گوید: از منش گله یی بود، گو نبود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به حسرت مردم و، آخر ندیدم روی یار خود سزای من که از اول نکردم فکر کار خود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رود گر صید گامی چند و صیاد از قفای او نه از بیم است، میخواهد ببیند اعتبار خود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
غم عشقت نمیگویم بمردم، ساده لوحی بین؛ که پنهان میکنم از خلق راز آشکار خود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نگویم وعده ی وصل تو با خود، تا سپارم جان؛ که ترسم روز محشر نیز باشم شرمسار خود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به حسرت مردم و آذر ندیدم روی یار خود کنون مانده است کار من، که او کرده است کار خود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از دلم داغ تمنای تو، مشکل برود؛ مشکل این داغ پس از مرگ هم از دل برود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وای بر حال شهیدی که ز قاتل بدلش حسرت زخم دگر مانده و قاتل برود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گریم ونالم ازین غم که دگر ننشیند گرد محمل برخم، ناقه چو در گل برود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چشم روشن کند آن گریه که هنگام وداع کرده ره را گل و نگذاشت که محمل برود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بربست محمل ماه من، از تن توانم میرود؛ غافل مباش ای همنشین از من که جانم میرود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از من نهان دل رفت و، من جایی گمانم میرود؛ کآرم گر از دل بر زبان، دانم که جانم میرود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دردا که تا از انجمن رفتی، برون چون جان ز تن؛ خوش کردهای یک جای و من، صد جا گمانم میرود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
باشد کز آن خلوتسرا، بینی روان روزی مرا؛ گویی که این مسکین چرا، از آستانم میرود؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از ننگ زاغ و جور خس، کنج قفس دارد هوس؛ گر بلبلی سوی قفس، از آشیانم میرود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
خلقی ز بیم خوی او، بربسته رخت از کوی او؛ من کاش بینم روی او، تا کاروانم میرود
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
سوی چمن زان رفته من، کاو را ببینم نه سمن؛ اکنون چه مانم کز چمن، سرو روانم میرود؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از غیرتم خون شد درون، چون بشنوم از غیر چون؛ نامی که میغلتم به خون، چون بر زبانم میرود؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
لبهای آن شیرینپسر، دارد لبم از بوسه تر؛ چون میبرم نام شکر، آب از دهانم میرود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آذر پی صید من آن، سر حلقهٔ صیدافگنان چون آورد بر کف عنان، از کف عنانم میرود!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
با پستهٔ خندانت، شکر به چه کار آید؟! با لؤلؤ دندانت، گوهر به چه کار آید؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
با قامت دلجویت، از سرو چه برخیزد؟! با نکهت گیسویت، عنبر به چه کار آید؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
از وعدهٔ کوثر داد، زاهد ز مِیَم توبه غافل که چو میباشد، کوثر به چه کار آید؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ما را به قیامت کار، افتاده پی دیدار؛ گر یار نبیند یار، محشر به چه کار آید؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گفتیم: سکون ورزیم، افزود چو شوق، اما چون غرقه شود کشتی، لنگر به چه کار آید؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرا، کام دل، ازنگاهی برآید که از کنج چشم سیاهی برآید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
کند گر نه بانگ جرس رهنمایی چه از سعی کم کرده راهی برآید؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
شب عید، چشمم ببامی است کز وی پی دیدن ماه، ماهی برآید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
رخت ماه و بهتر ز ماهی که گاهی رود در پس ابر و گاهی برآید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بشاهان رسد ناز چون من گدایی که از خلوت چون تو شاهی برآید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرا گر کشد، ور کند زنده شاید؛ کش این هر دو کار، از نگاهی برآید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نیارم ز کوی تو رفتی چو صیدی که نتواند از صید گاهی برآید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جفایش مباد از دل دردمندی شبی ناله یی، روزی آهی برآید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مکن رنجه، سرپنجه از بهر قتلم چه از کشتن بیگناهی برآید؟!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دعا سرکنم کز لبت کام آذر برآید الهی، الهی برآید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ماه، بر روی چو ماهش نگرید فتنه در چشم سیاهش نگرید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
گرد عارض، خط شیرین بینید؛ کنج لب، خال سیاهش نگرید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
میرود، وز پی او دلشدگان شاه بینید و سپاهش نگرید!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بی گنه کشته شد آذر یاران بی گناه است، گناهش نگرید
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
قاصدا، نامهای از کوی فلانی به من آر یعنی از یار من آن نامه که دانی به من آر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
نامهٔ من ببر، اما به رقیبان منمای؛ گر توانی بدهش، ور نتوانی به من آر!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
اگرت بر سر آن کو نشناسند اغیار بدهش نامه، جوابی که ستانی به من آر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ور شناسد نهانی، بدهش نامه و باز خبری پرس نهانی و نهانی به من آر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
پیش مردم ننویسد اگر از شرم جواب بگذر از نامه و پیغام زبانی به من آر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
در میان من و او هست نشانها بسیار بدگمان تا نشوم از تو، نشانی به من آر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
همچو آذر بودم کام ز پیری بس تلخ رطبی تازه از آن نخل جوانی به من آر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
وفادارا، وفای من نگه دار؛ مرا کشتی، عزای من نگه دار
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
مرا خونریز و دست از کشتن غیر به رسم خونبهای من نگه دار
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
تهی سازی چو ترکش بر اسیران خدنگی از برای من نگه دار
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دلا، رفتن مرا زان محال است وگر مردم، تو جای من نگه دار!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ز هجر او مرا، ز آه من او را؛ نگه دار ای خدای من نگه دار
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به هجر من، به وصل دشمن ای دوست مشو راضی، رضای من نگه دار
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
به پای خود به کویت آمد آذر دگر دست از جفای من نگه دار!
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
جز دل نالان مرا ای گل، نه دمساز دگر غیر بلبل، نیست بلبل را هم آواز دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
بیدلانت، آگه از راز دلم هم نیستند کز تو هر یک دیده گاه دلبری ناز دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
عاشقانت فارغ از رشکند، کز نیرنگ حسن؛ در میان داری جدا با هر یکی راز دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
یادم آید، کز قفایت میدویدم هر کجا کبک دیگر بینم از دنبال شهباز دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون بدام از آشیان افتادمت، بشکن پرم؛ تا نماند در دلم امید پرواز دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
چون زدی تیرم، بکش، مگذار غلطانم بخاک تا ببازویت نخندد ناوک انداز دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
آذر امشب از دگر شبها فزون در زاریم مینوازد مطرب مجلس، مگر ساز دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
ایزد سرشته هر دل از آب و گل دگر باشد مرا دل دگر، او را دل دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
دارم شب وصال تو، حسرت بروز هجر جز رشک نیست وصل تو را حاصل دگر
| -1 |
Persian Poetry
|
یک نمونه از شعر آذر بیگدلی
|
لیلی، اگر بجای دگر رفت محملش مجنون نمیرود ز پی محمل دگر
| -1 |
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.